نام کتاب : اصول فلسفه و روش رئاليسم نویسنده : العلامة الطباطبائي جلد : 1 صفحه : 153
مربوط به علم دور بزند- و دانشمندان تحقيقات مختلفى در اين باب بنمايند- و مىتوان گفت در دوره جديد- اعتقاد ارزش مطلق معلومات- به نحويكه در قديم معمول بود- بكلى منسوخ شده است- .
اينك مختصرى از عقايد دانشمندان جديد
نظريه دكارت
[1]
دكارت 1596 1650 م و پيروانش- كه آنها را كارتزين [2] مىگويند- به پيروى از ارسطو مكتب جزم را اختيار كردند- ولى با اين تفاوت كه ارسطو و پيروانش- محسوسات و معقولات هر دو را معتبر و محصل يقين مىدانستند- و در منطق ارسطو در باب برهان- استعمال معقولات و محسوسات- هر دو جائز شمرده شده است- ولى دكارت تنها معقولات را محصل يقين مىداند- اما محسوسات و تجربيات را- تنها داراى ارزش عملى مىداند- .
دكارت بر خلاف ارسطو - در منطقى كه خودش در مقابل منطق ارسطو وضع كرده- تنها بمعقولات اعتماد مىكند- و از تجربيات نامى نمىبرد- .
دكارت با آنكه به تجربه حسى اهميت داد- و خود تا اندازهاى اهل تجربه بود- آنرا فقط وسيله ارتباط انسان با خارج براى استفاده- در زندگى مفيد مىدانسته نه براى كشف حقيقت- .
وى به نقل مرحوم فروغى مىگويد- مفهوماتى كه از خارج بوسيله حواس پنجگانه- وارد ذهن مىشوند نمىتوانيم مطمئن باشيم- كه مصداق حقيقى در خارج دارند- و اگر هم داشته باشند يقين نيست- كه صورت موجود در ذهن با امر خارجى مطابقت دارد- .
ايضا مىگويد من از بعضى اجسام ادراك گرمى مىكنم- و چنين مىپندارم كه آنها همان گونه گرمى دارند- كه من در وجود خود دارم- و حال آنكه آنچه را مىتوانم معتقد شوم- اينست كه در ذات آتش چيزى هست- كه در وجود من ايجاد حس گرمى مىكند- اما از اين احساس نبايد در باره حقيقت اشياء- عقيده اتخاذ كنم زيرا ادراكات حسى- در انسان تنها براى تمييز سود و زيان- و تشخيص مصالح وجود است- و وسيله دريافت حقايق نيست - .
دكارت از احوال جسم فقط شكل- و بعد و حركت را كه به عقيده او- اينها معقول و فطرى هستند- و از راه حس بدست نيامدهاند حقيقى مىداند- اما ساير حالات جسم را كه خواص ثانويه مىنامد- يك سلسله صور ذهنى مىداند- كه در نتيجه يك سلسله حركات مادى خارجى- و ارتباط انسان با خارج و ذهن پديد مىآيند- مانند رنگ و طعم و بو و غيره- وى گفته است بعد