تور
و سلم، برادر خود ايرج را كه بر تخت ايران بود بغدر كشتند و شاه افريدون
را بدان سبب دل نگراني و تفرقه ظاهر شد، بانتقام بسطام نرسيد. چون بسطام
فرصت يافت، روي بعمارت جبال و اطراف غور آورد، معتمدان بخدمت شاه افريدون
فرستاد و صلح طلبيد، و افريدون اجابت كرد، بسطام چون امان يافت، اتباع و
اشياع و قبايل عرب، كه متصلان ضحاك بودند، از اطراف روي بجبال غور نهادند، و
دران مملكت سكونت ساختند، و عدد آن قبايل بسيار شد. چون حق تعالي خواسته
بود كه از ان اصل، پادشاهان ديندار و ملوك كامگار در رسند، بران قبايل بركت
كرد تا عهد اسلام دريافتند، و از معدن صلب ايشان جواهر سلطنت در سلك
جهانداري انتظام يافت، و هزار و اند [1]، منبر و محراب بعوض بتكدهاء
قديم وضع شد، و شعار اسلام تا نهايت بلاد هندوستان كه بدرياي چين متصل است،
ظاهر گشت. رحمهم اللّه عليهم (اجمعين). و اين سلاطين را بندگان رسيدند:
كه هر يك در بسيط جهان بساط عدل (به) گستردند و قصور احسان و بذل مرفوع
كردند، والي يومنا هذا وارث (آن سلطنت) و قايم بامور آن مملكت، در صدف
بختياري سلطان معظم ناصر الدنيا و الدين ابو المظفر محمود بن السلطان (قسيم
أمير المؤمنين) خلد اللّه ملكه و سلطانه است، كه در پادشاهي مخلد باد. و
سلاطين دودمان شنسباني را بر چهار طبقه نهادهاند: اول اين طبقه كه ذكر آن
تحرير مييابد [2] و دار الملك اين سلاطين حضرت فيروز كوه بود، دوم
طبقه سلاطين باميان كه شعبهيي بودند ازين دوحه شاهي، و سيوم طبقه سلاطين
غزني [3] كه دار الملك سلطان (معز الدين) محمد سام غازي بود، و بندگان
خاص او كه (بعد ازو) بتخت نشستند. و چهارم طبقه سلاطين هندوستان كه ارث [4] آن مملكت و خلافت آن دولت بديشان رسيد، و از ان دوده شنسبي بمسند
جهانباني نصب شدند. رحم اللّه [5] الماضين و خلد دولة الباقين منهم الي
يوم الدين [6]. و آن قدر كه معلوم شد از تواريخ آن دودمان در قلم آمد،
اگر چه ترتيب آن پروانه بود [7].[1] مط: و اند هزار [2] مط: ميآيد [3] مط: غزنين [4] اصل: وارث. مط: ارث [5] مط: طاب مرقد العاضين الخ ... [6] مط: القيامه [7] مط: ترتيب آن برولا نبود و اللّه اعلم.