علم است در كتب
ادب وسير بسيار است كه بجهت احتراز از اطناب نقل حتّى مختصرى از آن را نيز روا نمى
دارم ، ولى خوانندگان طالب اطّلاع بيشتر در اين باب به كتب مربوطه ، از جمله عقد
الفريد «كتاب اليتمة في النسب» مراجعه فرمايند (ج ٣ ص ٣١٢ الى ٤١٧).
اولين كتاب انساب
ابن النديم در
مقاله سوم الفهرست ، ودر فنّ أول آن مقاله تحت عنوان «أسماء وأخبار الصدر الأوّل
ممّن أخذ عنه المآثر والأنساب والأخبار» از هفده نفر (نسّابه) نام مى برد ،
وتأليفاتى براى آنان مى شمارد ، كه در آن ميان يكى هم «نسّابه بكرى» است كه «نصرانى
بود ورؤبة بن العجّاج ازو روايت كرده است» [١].
[١] قاضى المعافى بن
زكريّا ، أديب محدّث ، أخبارى مشهور ، در كتاب نفيس خود «الجليس الصالح» مى گويد :
مازنى از اصمعى ، واو از علاء بن أسلم روايت كند كه از رؤبة بن العجّاج (شاعر ورجز
سراى معروف أوائل قرن ٢) شنيدم كه گفت : به نزد «نسّابه بكرى» رفتم از من پرسيد
كيستى؟ گفتم : من رؤبة بن العجّاجم ، گفت : در معرّفى ات كوتاه آمدى گرچه خود را
شناساندى؟ گويا تو از آن مردمانى كه اگر درباره آنها خاموش بمانم از من چيزى
نخواهند پرسيد ، واگر سخنى با آنان گويم آن را نخواهند پذيرفت ، گفتم : اميدوارم
كه من چنان نباشم ، گفت : دشمنان آدمى كيانند؟
گفتم : نمى دانم تو به من بگو ، گفت :
عموزادگان نابكار ، كه اگر از آدمى كارى ناروا وناپسند بينند آن را همه جا وهمه
وقت بازگو كنند ، وچون كارى شايسته وبسزا بينند آن را پنهان كنند وبه كسى نگويند ،
سپس گفت : دانش را آفتى وننگى ونابود كردنى است ، آفت آن فراموشى ، وننگ آن دروغ
بستن بدان ، ونابود كردنش آموختن آن به