نام کتاب : نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 365
ولى به نظر مىرسد كه از كثرت شادابى و برّاقى، رنگ سر سبز و پر طراوتى با آن
ممزوج شده و در كناره گوشش خطى باريك همچون نيش قلم به رنگ گل بابونه بسيار سفيدى
كشيده شده، اين خط با آن سفيديش در ميان آن سياهى جلوهاى ديدنى به خود گرفته؛
كمتر رنگى در جهان مىتوان يافت كه طاووس از آن بهره نگرفته؛ امّا اين رنگها با
جذّابى فوق العاده و برّاقى و درخشش حرير مانند و صفايش از دگر رنگهاى جهان طبيعت
برترى يافته است.
او همانند شكوفههاى پراكندهاى است كه بارانهاى بهارى و حرارت خورشيد آن را
هنوز چندان نمو نداده، ولى او گاهى از پرهايش بيرون مىآيد و لباسش را از تن خارج
مىكند، پرها پشت سر هم مىريزند و به دنبال آن پى درپى مىرويند، پوش پرها از نى
آنها همچون برگها از شاخهها (در فصل پاييز) فرو مىريزند و پشت سرش رشد مىكنند
تا بار ديگر به شكل نخست در آيند، (و پس از روييدن) با رنگ سابق تفاوتى پيدا
نمىكنند و رنگى به جاى رنگ ديگرى نمىنشيند.
اگر يكى از موهاى پوشش پرها را بررسى كنى گاهى رنگى گلى و زمانى رنگ سبز
زبرجدى و احياناً زرد طلايى به تو نشان خواهد داد (و هر لحظه جلوهاى دارد) راستى
چگونه فكرهاى عميق و ديدههاى موشكاف مىتواند به (اسرار) اين صفات راه يابد و يا
عقلهاى با ذوق به آن دست پيدا كند و يا توصيف كنندگان وصف آن را به نظم آورند.
كوچكترين اجزاى اين مخلوق، افكار ژرف انديش را از درك خود عاجز و زبانها را از
توصيف ناتوان گردانيده! منزّه است آن كس كه عقلها را از توصيف مخلوقش ناتوان
ساخته- آن هم مخلوقى كه در چشمها جلوه مىكند و آن را مىبينند، موجودى محدود، با
تركيب پيكرى پرنقش و نگار- و زبانها را از توصيفش حتّى به طور فشرده عاجز شده و از
اداى حقّ توصيفش واماندهاند (با اين حال چگونه مىتوان آفريدگار اين مخلوق را
توصيف كرد؟).
جانداران كوچك
منزّه است آن كس كه حتّى براى مورچگان ريز و پشههاى خرد، دست و پا آفريد و
بزرگترين موجودات يعنى ماهيان بزرگ، نهنگان و فيلها را به وجود آورد و مقرّر داشت
هر شبحى كه بجنبد و روح در آن نفوذ كند مرگ، پايان آن و فناى سرانجامش باشد.
نام کتاب : نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 365