نام کتاب : نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 271
و گروهى به يارى گروه ديگر با آنها به نبرد پردازندو تا اين كه لشكرى عظيم و
به دنبالش لشكر عظيم ديگرى آنها را تا شهرهايشان تعقيب كند و تا اين كه سم اسبهاى
شما زمين آنها را در هم بكوبند و مسير رفت و آمد و چراگاههاى آنها را از هر طرف
اشغال كند (آرى تنها در اين صورت تسليم خواهند شد).
شريف رضى رحمه الله مىگويد: «الدعق» به معناى كوبيدن زمينها با سم اسبهاست و
«نواحر» به معناى متقابل است، مىگويند منزلهاى فلان طائفه «تتناحر» يعنى مقابل هم
هستند.
خطبه 125
در آن هنگام كه خوارج مسأله «حكميّت» را انكار كردند، امام عليه السلام فرمود:
ما افراد را حكم قرار نداديم، تنها قرآن را به حكميّت انتخاب كرديم، ولى اين
قرآن خطوطى است كه در ميان جلد پنهان است، با زبان سخن نمىگويد و نيازمند به
ترجمان است و تنها انسانها مىتوانند از آن سخن بگويند. هنگامى كه آن قوم ما را
دعوت كردند كه قرآن ميانمان حاكم باشد، ما گروهى نبوديم كه به كتاب خداوند سبحان
پشت كرده باشيم، در حالى كه خداى بزرگ فرموده: «اگر در چيزى اختلاف كرديد آن را به
خدا و رسولش ارجاع دهيد». [1] ارجاع دادن اختلاف به خدا اين است كه كتابش را حاكم قرار
دهيم و ارجاع اختلافات به پيامبرش به اين است كه به سنّتش متمسّك گرديم، هر گاه به
راستى كتاب خدا به داورى طلبيده شود، ما سزاوارترين مردم به آن هستيم (و به حكم
قرآن از همه شايستهتر براى خلافتيم) و اگر به سنّت پيامبر حكم گردد، ما
سزاوارترين و برترين آنها به سنّت او هستيم. (بنابراين در هر حال حق با ماست).
امّا اين كه مىگوييد: چرا ميان خود و آنها مدّتى در تحكيم قرار دادهايد؟
تنها براى اين بود كه بى خبران در جستجوى حقيقت برآيند و آنها كه آگاهند به مشورت
پردازند، شايد خداوند در اين فاصله كار اين امّت را اصلاح كند و راه تحقيق حق به
روى آنها بسته نشود تا در جستجوى حق عجله نكنند و تسليم نخستين فكر گمراه كننده
نگردند.
برترين مردم در نظر خدا كسى است كه عمل به حق نزد او محبوبتر از باطل باشد،
گرچه حق از نفع او بكاهد و برايش مشكلاتى پيش آورد و باطل براى او منافعى فراهم
سازد، چرا حيران و سرگردانيد! و چرا شك زدهايد و تسليم شيطان؟!