نام کتاب : قرآن و آخرين پيامبر نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 38
ديگر يك
مبارزه حياتى بود كه مسير و سرنوشت زندگى و مرگ آنها را روشن مىساخت، چرا؟
براى آنكه
زمامداران و پيشوايان آن ميحط بر ملتى حكومت ميكردند كه بت و بت خانه در تمام شئون
زندگى آنها نفوذ عميق داشت و مسلماً كسانيكه بر آنها حكومت داشتند روى هيچ حسابى
نمىتوانستند در برابر حملاتى كه اساس بت و بتخانه را واژگون كند آرام بنشينند.
آنها بر ملتى
حكومت ميكردند كه نادان و بيسواد بودند، و ميبايست در اين نادانى بمانند، تا در
برابر بزرگان قبائل تا سر حد پرستش خضوع كنند، و آنها را همچون بتهاى سنگى و چوبى
بپرستند!
آنها بر ملتى
حكومت مىكردند كه به تمام معنى پراكنده بودند و اگر متّحد مىشدند مسلماً آنها
نمىتوانستند آن همه خون ايشان را بمكند و با آنان همچون بردگان رفتار نمايند.
در مقابل،
اسلام دين آزادى بود، امتيازات موهوم و ساختگى شيوخ و زمامداران ستمگر را در هم
مىكوبيد، و به ثروتمندان مغرورى كه خيال ميكردند ثروت آنها نشانه عظمت واقعى و
قرب آنها در پيشگاه خداست، ميفهمانيد كه شخصيت تنها در سايه تقوى و ارزشهاى انسانى
است. [1] «قرآن» با هر گونه معبودى جز خداوند يگانه و
آفريننده جهان هستى، مبارزه مىكرد و پرستش و عبوديت را فقط براى خدا مىدانست.
[1]. قابل توجه اينكه ثروتمندان «مكه» هنگاميكه
شنيدند «محمّد يتيم»! خود را پيامبر بزرگ خدا معرفى مىكند از روى تعجب گفتند:
لَولا
نُزِّلَ هذا القُرآن عَلى رَجُلٍ مِنَ القَرْيَتَينِ عَظْيم
چرا اين
قرآن بر يكى از شخصيتهاى مكه و طائف (يكى از ثروتمندان و شيوخ قبائل) نازل نشده
است؟! ...
نام کتاب : قرآن و آخرين پيامبر نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 38