نام کتاب : قرآن و آخرين پيامبر نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 113
مسلّم بود كه اگر كسى دم از وحدت و يگانگى معبود ميزد از سخن او وحشت ميكردند
و با تعجب مىگفتند:
أَ جَعَلَ اْلآلِهَةَ إِلهًا واحِدًا إِنَّ هذا لَشَيْءٌ
عُجابٌ: «آيا اين پيامبر بجاى آنهمه معبود تنها يك
معبود قرار داده؟ راستى چيز عجيبى است!» (سوره ص- آيه 5).
معاد و رستاخيز و بازگشت انسان به يك حيات نوين با همين بدن مورد انكار آنها
بود و اين مسئله را اصولًا نمىتوانستند هضم كنند كه چگونه ممكن است اعضاى پوسيده
و خاك شده و پراكنده در زمين بار ديگر جامه حيات در تن كند و به صورت نخستين باز
گردد:
وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا هَلْ نَدُلُّكُمْ عَلى رَجُلٍ
يُنَبِّئُكُمْ إِذا مُزِّقْتُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّكُمْ لَفي خَلْقٍ جَديدٍ
أَفْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَمْ بِهِ جِنَّةٌ «كافران گفتند آيا كسى را به شما نشان دهيم كه مدعى است هنگامى كه شما بصورت
اجزاء بسيار زيادى در زمين پراكنده شديد بار ديگر آفرينش تازهاى خواهيد يافت؟ آيا
او بر خدا دروغ بسته، يا جنون دارد»؟! (سبا- آيه 7)
و به اين ترتيب مسئله معاد و بازگشت به حيات را نشانه جنون و ديوانگى
مىپندااشتند.
افكار آنها همه جا مملو از خرافات و موهومات بود، از حوادث موقع تولد گرفته تا
هنگام مرگ.
اعتقاد عجيب و غريب آنها درباره غولهاى بيابانى، و فرمولهائى كه براى رهائى از
چنگال اين موجودات خيالى پيشنهاد ميكردند، عقيده آنها درباره مرغ نوحهگر كه آن را
«صدى» مىناميدند نمونههائى از اين خرافات بود.
نام کتاب : قرآن و آخرين پيامبر نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 113