با يك اشاره
مختصر از هم گسسته ميشود، و قطر بعضى از آنها باندازه اى كم است كه بمراتب از مو
باريكتر و با چشم ديده نميشود، چقدر دقت و حساب لازم است؟ ما چند خروار سريش و چسب
بكار بريم تا اين تشكيلات عجيب را بعلل فاقد اراده و شعور طبيعى مربوط سازيم؟ فكر
كنيد اين خون چقدر بايد صاف و يكنواخت باشد تا بتواند از لابلاى رگهاى باين باريكى
بگذرد و كوچكترين دردسرى توليد نكند؟
درسهائى كه
قلب بما ميدهد
در «دستگاه
گردش خون» علاوه بر آنچه گفته شد نكات و اسرار فراوان ديگرى ديده ميشود كه هر كدام
بنوبه خود شاهد بارزى بر وجود منبع علم و قدرت بى پايانى است كه بر همه سازمانهاى
جهان طبيعت حكومت ميكند، در اينجا فقط چند قسمت آنرا از نظرتان ميگذرانيم:
1- همه چيز
در اين دستگاه حساب و ميزان معينى دارد: تعداد ضربانها و فواصل آنها،
مقدار فشار حاصل از انقباض و انبساط هر يك از حفره ها، مواد تركيبى خون و ميزان هر
يك از اجزاء آن، بطوريكه هر گاه يكى از اين حسابها