2. معناى ديگر بخس عيب گذاشتن روى جنس و كالاست. كارى كه بعضى از بنگاهدارها
و دلالها زياد مرتكب آن مىشوند. به عنوان مثال: اگر بخواهد خانهاى را بفروشد
آنقدر براى آن محاسن و صفات خوب مىتراشدكه در ذهن مالك آن هم نمىگنجد. مثل اين
كه مىگويد: اين خانه همچون آثار باستانى است. اساس و بنيانى محكم، نورانيّت و
معنويّتى كم نظير، هواى مطبوع و دلپذير، نورگيرى مناسب و ... دارد. امّا اگر روزى
بخواهد آن را بخرد تمام اين محاسن و ويژگيهاى خوب جزو معايب آن خانه مىشود، مثل
اين كه مىگويد:
اين خانه بر اثر قدمت و عمر زياد، عمر مفيد خود را كرده و كلنگى محسوب مىشود،
نور كافى ندارد، اتاقهاى آن تاريك و نمور است، موريانه همه جاى آن را فراگرفته
است، اصلًا هواى مناسبى ندارد.
حضرت شعيب عليه السلام از عيب گذاشتن روى كالاى مردم به هنگام خريد نهى كرد.
به هنگام معامله بايد صادق و راستگو بود و روزى و بركت آن را از خداوند خواست.
بعضى كاسبها مغازهاى ساده و كوچك دارند ولى در سايه صداقت و درستى، به لطف
خداوند با همان مغازه كوچك امّا پربركت، زندگى خود را مىگذرانند، فرزندان را به
خانه بخت فرستاده، و بدهى زيادى هم ندارند، امّا در مقابل بعضى از كاسبها هستند
كه عليرغم در اختيار داشتن مغازههاى بزرگ و اجناس فراوان، نه زندگى راحتى دارند و
نه قادر بر سعادتمند كردن فرزندانشان هستند. بلكه با مشكلات فراوانى روبهرو
هستند. چون اساس كار آنها صداقت و راستى نيست و لذا كسب آنها بركت ندارد.
سيره على عليه السلام در مورد بازاريان
مطابق آنچه كه مرحوم كلينى رحمه الله در كافى آورده، حضرت على عليه السلام هر
روز