نام کتاب : خدا را چگونه بشناسيم نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 80
استدلال
ديگرى را مى توان به اين صورت بيان كرد:
اگر فرض
بگيريم كه خداوند برانجام فعلى قادر نباشد، يا آن فعل يك عمل محال است كه از لحاظ
عقلى امكان ندارد انجام شود يا يك امر ممكن است و مى توان انجامش داد. در صورت
محال بودن، اصلِ فرض ما غلط است زيرا چيزى تصور كردهايم كه در ذات خود غير ممكن
است و عدم انجام آن از ناحيه تصور ماست نه بهخاطر محدود بودن قدرت خداوند. در
صورت دوم كه آن فعل ممكن است انجام شود، به اين معنى است كه كس ديگرى غير خداوند
قادر به انجام آن باشد. در اين صورت معلوم مى شود آن موجود از خداوند كاملتر بوده
است. چنين چيزى خلاف فرض ما از خداوند است زيرا فرض ما اين است كه با يك وجود نامحدود
و نامتناهى، وجود ديگرى را نمى توان فرض كرد. نتيجه هر دو صورت اين است كه
نمى توان چيزى را فرض كرد كه خداوند قادر به انجام دادن آن نباشد.
***
قرآن مجيد مى فرمايد:
«و ما كان الله ليعجزه شىء فى السموات و لا فى
الارض انه كان عليها قديرا؛ هيچ چيز در زمين و آسمان خداوند را ناتوان نمى كند،
خداوند دانا و تواناست.» [1]
«انما اذا اراد شيئاً ان يقول كن فيكون؛ فرمان
او تنها اين است كه هرگاه چيزى را اراده كرد مى گويد: موجود شو! بلافاصله موجود
مى شود.» [2]