در ميان دو هدايت قرار گرفتهاند، همانگونه كه منافقان و كفار در ميان دو
ضلالتند، هدايت نخست از ناحيه سلامت فطرت تأمين مىشود، و در اين حال انسان احساس
مىكند كه نيازمند به حقيقتى در بيرون وجود خويش است، در اين هنگام ايمان به وجود
يك مبدأ پنهان از حس، پيدا مىكند، چرا كه اين نياز را در ساير موجودات نيز
مىبيند، و نيز به اين حقيقت مىرسد كه همان طور كه هيچ يك از نيازمندىهاى او در
امر خلقت ناديده گرفته نشده، مسأله «هدايت به آنچه موجب نجات از مهلكات اعمال و
اخلاق» است نيز درباره او انجام مىگردد و اين در حقيقت همان ايمان به توحيد و
نبوت و معاد كه اصول دين است، مىباشد. [1]
بعضى نيز گفتهاند منحصر ساختن هدايت قرآن به پرهيزگاران به خاطر آن است كه
فقط آنها از هدايت قرآن بهره مىگيرند، و منتفع مىشوند و چون ديگران انتفاعى
نمىبرند هدايت قرآن براى آنها منتفى است. [2]
فخر رازى در يكى از تعبيرات خود چنين نتيجهگيرى مىكند كه اگر براى متقين
فضيلتى جز آنچه در اين آيه است نباشد، كافى است، و از سوى ديگر در آيه 185 سوره
بقره آمده است كه قرآن «هدى للناس؛ (مايه هدايت همه مردم» شمرده شده، از ضميمه كردن آن با آيه
مورد بحث استفاده مىشود آنها كه از هدايت قرآن بهره نمىگيرند در حقيقت در زمره
انسان نيستند. [3]
گرچه در ميان اين تفسيرها منافاتى نيست ولى تفسيرى كه در آغاز ذكر كرديم
روشنتر به نظر مىرسد، و از اينجا معلوم مىشود اينكه بعضى خواستهاند كلمه «متقين» را حمل بر مجاز
كنند و بگويند مراد كسانى است كه دوست دارند در مسير تقوا گام بردارند، تا اشكال
تحصيل حاصل به وجود نيايد، مطلب درستى به نظر نمىرسد، چرا كه طبق تفسيرى كه در
بالا گفتيم تقوا مراتبى دارد، يك مرحله آن زمينهساز هدايت قرآن است، و مراحل
بالاتر آن محصول