خلاف را صواب، و زشتىها را زيبا مىپنداشتند، و اين نفوذ شيطان از طريق
استفاده از روح هواپرستى كه حاكم بر آنها بود، صورت گرفت (وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَيْطانُ ماكانُوا يَعْمَلُونَ).
و به تعبير ديگر، نه مواعظ لفظى پيامبران در آنها مؤثر افتاد، و نه اندرزهاى
عملى و تكوينى پروردگار، و عامل آن از يكسو، قساوت و سنگدلى، و از سوى ديگر
تزيينات شيطانى بود كه روح تضرع و خضوع را از آنها سلب كرد.
در اينكه منظور از «تزيين شيطان» در اينجا چيست؟ در ميان مفسّران گفتگو است: گاه گفتهاند
منظور همان وسوسههاى شيطان است كه زشت را در نظر، زيبا مىكند، و يا با استفاده
از عوامل مختلف خارجى اعمال زشت را زينت مىدهد همانگونه كه گاهى موارد كشنده را
در پوششهايى از شيرينى قرار مىدهند، و انحرافات بزرگ را در لفافههايى از قبيل
عنوان تمدن و روشنفكرى و آزاد انديشى و امثال آن مىپوشانند.
***
آيه بعد از زبان «هدهد» است هنگامى كه به سرزمين ملكه سبأ آمد، و تمدن عظيم و درخشان
آنها و حكومت آن زن (بلقيس) را بر آنان مشاهده كرد، و مسائل را براى سليمان بازگو
نمود، سپس افزود: من او و ملتش را ديدم كه در برابر آفتاب سجده مىكنند، و شيطان
اعمالشان را در نظرشان زينت داده بود، و به همين دليل آنها را از راه باز داشته، و
درهاى هدايت را به رويشان كاملًا بسته است.
اين تعبير نشان مىدهد كه حتى «هدهد» اين پرندهاى كه در عالم خود عقل و هوشى
دارد به مسأله حجابهاى معرفت و شناخت اجمالًا آشنا بود، و مىدانست تزيينهاى
شيطانى مىتواند پرده بر فكر انسانى بيفكند، او را از شناخت حقيقت باز دارد، درهاى
هدايت را به روى او ببندد و از رسيدن به سر منزل مقصود مانع شود.
در اينكه آيا حيوانات راستى مىتوانند از مسائلى كه در جهان انسانها مىگذرد