3- باز در حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام مىخوانيم: «اذا أَذْنَبَ الرَّجُلُ خَرَجَ فِى قَلْبِهِ نُكْتَةٌ
سَوْدَاءٌ فَانْ تابَ انْمَحَتْ، وَانُ زادَ زادَتْ حَتّى تَغْلِبَ عَلى
قَلْبِهِ فَلا يُفْلِحُ بَعْدَها أَبَدا؛ هنگامى
كه انسان گناه مىكند نكته سياهى در قلب او پيدا مىشود، اگر توبه كند محو
مىگردد، و اگر بر گناه بيفزايد زيادتر مىشود تا تمام قلبش را فرا مىگيرد، و بعد
از آن هرگز روى رستگارى را نخواهد ديد!». [1]
روشن است كه نخستين شرط رستگارى درك حقايق است، آنكس كه قلب يعنى عقلش از كار
افتاده است چگونه مىتواند سعادتمند و رستگار شود؟
همين معنا در روايتى از امام باقر عليه السلام با مختصر تفاوتى در تفسير آيه «كَلّا بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا
يَكْسِبُوْنَ» نقل شده و در آن تعبير به نقطه سياه و سفيد
شده است كه بر اثر گناه نقطه سياه غالب مىشود و نقطه سفيد و نورانى را مىپوشاند. [2]
4- در حديث ديگرى از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مىخوانيم: «كَثْرَةُ الذٌنٌوبِ مُفْسِدةٌ لِلْقَلْبِ؛ كثرت گناهان قلب (عقل) انسان را تباه و فاسد مىكند». [3]
5- در كتاب خصال در حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آمده است: «أَرْبَعُ خِصالٍ يُمِتْنَ الْقَلْبِ: الذَّنْبُ عَلَى
الذَّنْبِ ...؛ چهار خصلت است كه قلب را مىميراند: گناه بعد
از گناه ...». [4]
و لذا براى از ميان بردن آثارى كه از گناهان بر دل مىنشيند علاوه بر توبه
دستور داده شده است كلمات پيشوايان دين را بخوانند چنانكه در تفسير «نورالثقلين»
از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم آمده است: «تَذاكَروُا وَتَلاقُوا وَتَحَدَّثُوا فَانَّ الْحَدِيْثَ جلاءٌ لِلْقُلُوبِ،
انَّ الْقُلُوبَ لَتِرَيْنُ كما يَرِيْنُ السَّيْفُ، وَ جَلائُهُ الْحَدِيْثُ؛ با يكديگر گفتگو كنيد و برادران دينى را ملاقات نماييد و
احاديث (پيشوايان دين را) نقل كنيد كه حديث مايه جلاى دلهاست، دل آدمى زنگار
مىگيرد همانگونه كه شمشير زنگار مىگيرد و صيقل آن حديث است». [5]
6- اميرمؤمنان على عليه السلام نيز ضمن خطبهاى اشاره به اين حقيقت كرده
درباره