جنبه علمى داشته باشد؟ با اينكه جمعى به پيروى «فرويد» روانشناس معروف
معتقدند خوابها تفسيرى جز ارضاى تمايلات واپس زده و سر كوفته ندارند، كه با تغيير
و تبديلهايى براى فريب «من» به عرصه خود آگاه ذهن روى مىآورند، يا به تعبير ديگر آنچه
در ضمير باطن به صورت يك ميل ارضا نشده پنهان گرديده است در حالت خواب براى يكنوع
اشباع تخيلى به مرحله خود آگاه روى مىآورد، گاه بدون تعبير منعكس مىشود (همانند
عاشقى كه محبوب از دست رفته خود را در خواب مشاهده مىكند) و گاه تغيير صورت
مىدهد و به شكل مناسبى منعكس مىگردد كه در اين صورت نياز به تعبير دارد.
پاسخ:
اين يك فرضيه بيشن نيست، و در واقع آنها هيچ دليلى براى اين سخن ندارند، ممكن
است قسمتى از خوابها چنين باشد، ولى اين ادعا كه همه خوابها چنين است كاملًا
فاقد دليل و برهان مىباشد. [1]
ما شك نداريم كه رؤياها چند گونه است، تنها يك بخش از آن است كه رؤياى صادقه نام دارد، و
كليدى است براى كشف بعضى از حقايق، ما اين عقيده را در درجه اوّل از قرآن كه وحى
الهى است گرفتهايم، و در درجه بعد از تجربياتى كه در اين زمينه صورت گرفته، منظور
حكايتهاى بىمأخذ نيست، بلكه منظور حوادثى است كه دقيقاً براى افراد بزرگ و
شناخته شدهاى در عصر ما، يا قبل از عصر ما، واقع شده، و در كتابهاى خود
نوشتهاند (در تفسير نمونه در جلد نهم نمونههاى روشنى از آن را آوردهايم).
ضمناً از اينجا معلوم مىشود كه خواب را به تنهايى به عنوان يك «منبع معرفت»
نمىتوان تلقى كرد، و به همين دليل مىگويند خواب حجيت ندارد،
[1]. دانشمندان امروز حتى در اينكه
منشأ خود خواب (نه رؤيا و خواب ديدن) چيست هنوز به نتيجه روشنى نرسيدهاند كه آيا
واقعاً بر اثر يك عامل «فيزيكى» انسان به خواب مىرود، يا يك عامل «شيميايى» و يا
هر دو، و يا يك سيستم فعاليت عصبى است، جايى كه اصل مسأله «خواب» هنوز به صورت يك
معماست چگونه مىتوان انتظار داشت كه موضوع «رؤيا» كه به مراتب از آن پيچيدهتر
است حل شده باشد.