خوردند، و هفت خوشه خشكيده برگرد هفت خوشه سبز پيچيد و آنها را از ميان برد،
از اين خواب در وحشت فرو رفت، و از اطرافيان خود تعبير آن خواب را مطالبه كرد:
«وَقالَ الْمَلِكُ انِّى أَرَى
سَبْعَ بَقَراتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجافٌ وَ سَبْعَ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ
و اخَرَ يابِساتٍ يا أَيُّها الْمَلأُ أَفْتُونِى فِى رُؤْياىَ انْ كُنْتُمْ
لِلرُّؤْيا تَعْبُرُونَ؛ و از آنجا كه اطرافيان او
از تعبير خواب آگاهى نداشتند به او گفتند: اينها خوابهاى پريشانى است كه قاعدتاً
تعبيرى ندارد، و ما نيز از تأويل خواب آگاه نيستيم». (يوسف 43).
شايد مىخواستند با اين سخن سلطان مصر را از نگرانى بيرون آورند (توجه داشته
باشيد سلطان و فرعون مصر حاكم بر كل اين كشور بود، و اما عزيز مصر به گفته بعضى از
مفسّران وزيرخزانه دارى مصر بود، نام فرعون معاصر يوسف را «ريّان بن وليد» و نام عزيز معاصر «قطفير يا عطفير»
نوشتهاند). [1]
ولى در اينجا ساقى شاه كه بعد از ماجراى خوابش از زندان آزاد شده بود به ياد
يوسف صِدِّيق آن مرد آگاه بيدار و راستگو افتاد، و ماجرا را به سلطان گفت، كسى را
نزد يوسف فرستادند و خواب را چنين تعبير كرد و گفت: «شما هفت سال پر بركت در پيش
داريد، همراه با زندگى فراوان، با جديت زراعت كنيد و آنچه را درو مىكنيد به صورت
خوشه در انبارها ذخيره نماييد، جز به مقدار كمى كه براى خوردن نياز داريد، زيرا
بعد از آن هفت سال خشك و كم باران و سخت در پيش است تنها بايد از آنچه در سالهاى
قبل ذخيره كردهايد استفاده كنيد، وگرنه هلاك خواهيد شد، با اين حال نبايد در آن
هفت سال قحطى تمام موجودى انبارها را مصرف كنيد، بلكه بايد كمى از آن را براى
زراعت سال بعد كه سال بعد كه سال خوب و پربارانى خواهد بود ذخيره نماييد» (يوسف
47-
[1]. در تفسير كبير فخر رازى اين معنا
از مفسّران نقل شده است، جلد 18، صفحه 108 (براى توضيح بيشتر در اين زمينه به كتاب
«اعلام القرآن» صفحه 673 مراجعه شود، «ابوالفتوح رازى» نيز تصريح مىكند يوسف
سرانجام به مقام سلطنت مصر رسيد) ابوالفتوح، جلد 6، صفحه 401.