responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پيام قرآن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 264

زبير حجاز را فرا گرفته بود و همه در فكر بودند كه پايان كار به كجا مى‌رسد) آمده است كه امام عليه السلام فرمود: من از خانه بيرون آمده بودم، به نزديك ديوارى رسيدم بر آن تكيه كردم (و در فكر بودم) ناگهان مردى را ديدم كه دو جامه سپيد در تن داشت و به من نگاه مى‌كرد و گفت: «اى على به الحسين! چرا غمگين و محزونى؟ آيا غم دنيا مى‌خورى كه رزق خداوند براى خوبان و بدان آماده است؟» گفتم: نه غم دنيا نمى‌خورم، همين گونه است كه مى‌گويى. گفت: غم آخرت را مى‌خورى كه وعده خداوند حقّ است، سلطان قاهرى (يا قادرى) در آن داورى مى‌كند.

گفتم: نه غم اين را نيز نمى‌خورم و همان‌گونه است كه تو مى‌گويى‌

گفت: پس از چه اندوهناكى؟

گفتم: از فتنه «عبداللَّه بن زبير» بيمناك هستم و اوضاعى كه در ميان مردم است.

او خنديد و گفت: اى على بن الحسين! آيا هرگز كسى را ديده‌اى كه خدا را بخواند و او جوابش ندهد؟ گفتم: نه.

گفت: هرگز كسى را ديده‌اى كه توكّل بر خدا كند و او مشكلش را كفايت نكند؟

گفتم: نه.

گفت: هرگز كسى را ديده‌اى كه از خدا تقاضايى كند، و خداوند به او عطا نكند؟

گفتم: نه.

او اين سخنان را گفت و از نظرم ناپديد گشت! [1]

7- در حديث ديگرى از همان امام عليه السلام آمده است كه فرمود: «گويا مى‌بينم قصرها و خانه‌هاى زيبا در اطراف قبر حسين عليه السلام بنا شده، و گويا مى‌بينم كه بازارها از هر طرف، اطراف قبر او را فرا گرفته است، شب‌ها و روزها نمى‌گذرد تا اين‌كه از مناطق مختلف روى زمين به سراغ آن مى‌آيند و اين هنگامى است كه حكومت بنى‌مروان منقرض مى‌شود». [2]


[1]. اصول كافى، جلد 2، باب تفويض الى اللَّه، حديث 2.

[2]. بحارالانوار، جلد 98، صفحه 114، «كتاب المزار»، حديث 36.

نام کتاب : پيام قرآن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 264
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست