نام کتاب : پاسخ به پرسشهاى مذهبى نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 20
در و پنجره و
ماشين مىباشند و اشياى مزبور از آنها به وجود آمده و اساس و مادّه واقعى براى
آنها به شمار مىروند.
در صورتى كه
مقصود فلاسفه الهى از جمله «جهان از عدم به وجود آمده» اين نيست كه عدم منشأ و اصل
هستى است و مادّه تشكيل دهنده هستى مىباشد، بلكه منظور اين است كه جهان نبوده و
به وجود آمده، بدون اين كه عدم و نيستى در اين پيدايش كوچكترين دخالتى داشته باشد.
روشنتر
بگوييم: از آنجا كه مادّىها ذرّات جهان را قديم و ازلى و غير مسبوق به عدم
مىدانند و عقيده دانشمندان خداپرست درست نقطه مقابل آنهاست-/ يعنى تمام اتمها و
ذرّات را حادث و مسبوق به عدم مىدانند-/ براى تفهيم اين نظر، جمله مزبور را به
كار مىبرند و مىگويند: جهان از عدم به وجود آمده، يعنى اگر صفحات هستى را ورق
بزنيم و به عقب برگرديم، به نقطهاى خواهيم رسيد كه اوراق هستى در آنجا پايان
يافته و ديگر نشانى از هستى نخواهيم يافت.
حلّ اشكال
اين است كه گفته شد و اگر از سخن فوق چشم بپوشيم، خود اين اشكال متوجّه مادّىها
نيز هست، زيرا آنچه در نظر آنها قديم است، خود مادّه و اتمهاى جهان مىباشد و
امّا صورت و اشكالى كه از تركيب اين ذرّات به وجود مىآيد، قطعاً حادث و مسبوق به
عدم هستند و به اصطلاح از عدم به وجود آمدهاند.
مثلًا
ميلياردها جاندار و نبات هر كدام داراى صور جوهرى و اشكال خاصّى مىباشند كه از
تركيب و فعل و انفعال اتمها پيدا شدهاند، آنچه در نظر مادّى مىتواند از يك
انسان، از يك حيوان، از يك گياه و از يك ستاره، قديم و ازلى باشد همان ذرّات
بىشمار آنهاست و امّا صورت خاصّ انسانى و شكل حيوانى و نباتى هر فردى از آنها
حادث هستند؛ يعنى نبودند و بعداً به وجود آمدهاند.
مثال ديگر:
شما قلمى را به دست مىگيريد، صورتى در لوحى مىكشيد، آنچه قبلًا وجود داشت همان
ماده صورت (مركّب و رنگ) بود نه خود صورت،
نام کتاب : پاسخ به پرسشهاى مذهبى نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 20