نام کتاب : پاسخ به پرسشهاى مذهبى نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 152
خيلى عجيب و شگفتآور نخواهد بود.
ما پيش از آن كه به اصل پاسخ بپردازيم لازم است توضيح دهيم كه مسلمانان از
كلمه «خدا» چه حقيقتى را اراده مىكنند و منظور آنها از خدا چيست؟
هركس مختصر اطّلاعى از مبانى اعتقادى اسلام داشته باشد بخوبى مىداند كه «خدا»
از نظر اسلام مبدئى است كه داراى همه گونه صفات كمال است و هيچگونه نقص و عيب و
احتياج و محدوديّتى در او راه ندارد و تمام موجودات جهان آفريده او و نيازمند به
او هستند و او به هيچ موجودى نياز ندارد.
بديهى است چنين خدايى نه مىتواند به كسى نياز داشته باشد و نه داراى اجزاى
ذهنى و خارجى باشد و نه مىتواند بزايد و يا زاييده كسى باشد و نه مىتواند همسر
داشته باشد و يا با چشم ديده شود و نه ممكن است محدود به زمان و يا مكان باشد. [1] زيرا هر كدام
از اين امور، هرگاه در خدا موجود باشد او را از مرتبه خدايى پايين آورده، جزء
آفريدهها و مخلوقاتش قرار مىدهد!
مثلًا هرگاه خدا مانند ديگر موجودات مادّى، مركّب و داراى اجزاى باشد-/ مثل
اين كه مىگوييم آب مركّب از دو عنصر يعنى اكسيژن و هيدروژن است-/ مسلّم است كه در
اين صورت در اصل هستى خود نيازمند به هر كدام از آن اجزاى خواهد بود و بدون آنها
پديد نخواهد آمد و اين معنا با خداى او كه به معناى «سرچشمه هستى» و «آفريدگار
جهان» بوده است سازگار نمىباشد.
روى اين حساب، مسيحيان در اين عقيده كه عيسى عليه السلام را پسر خدا مىدانند
بدون آن كه توجّه داشته باشند خدا را از مقام الوهيّت پايين آورده، در زمره ديگر
آفريدهها قرار مىدهند.
چگونه ممكن است خدايى كه به هيچ وجه تركيب در او راه ندارد، جزئى از
[1]. شرح دلايل اين قسمت را در كتاب
«چگونه خدا را بشناسم» مطالعه بفرماييد.
نام کتاب : پاسخ به پرسشهاى مذهبى نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 152