كسانى كه بكفر خو كردهاند بيمشان دهى يا ندهى بر آنها يكسان است
آنان ايمان نميآورند- 6 خدا بر قلوبشان مهر زده و بر گوش و چشمهايشان پرده ايست و
آنها راست عذابى بزرگ- 7
شرح لغات:
«كفر» (ناسپاسى) و برابر «شكر» (سپاس) است همانطور كه «حمد» (ستايش)
در برابر «ذمّ» (سرزنش) است پس كفر، پوشانيدن نعمت و پنهان نمودن آنست و شكر،
آشكار كردن و نشر آن.
هر آنچه چيزى را بپوشاند لغت «كفر» بدان گفته ميشود «لبيدة» ميگويد:
«في ليلة كفر النجوم غمامها» شبى كه ستارهها را ابرها پوشانده بود.
«إنذار» توجه دادن بآيندهاى ترسناك و اعلام خاص است و خداوند باين
صفت توصيف ميشود، چه اعلام و تخويف هر دو را دارد(ذلِكَ يُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبادَهُ)[1] (اينست كه خدا بندگان خويش را بدان ميترساند).
بعضى گفتهاند فرق «إنذار» با «اشعار» اينست كه انذار، ترساندن از
چيزى.
است وقت دار بخلاف اشعار.
«ختم» نظير طبع مهر زدن است و ختم چيز پايان و نهايت آنست و ختم كتاب
از همين باب است يعنى تمام كردن آن و مهر را نيز بهمين جهت خاتم گفتهاند.
«سمع» اگر چه مفرد است ولى منظور از آن، گوشها و جمع است و چون مصدر
است مفرد آمده و نيز ممكن است بحذف مضاف باشد يعنى «مواضع سمعهم» (محل قوه شنوايى
ايشان) يا چون مضاف اليه (هم) جمع است لذا مفرد بهمان معناى جمع ميآيد و در ادبيات
عرب نظير فراوان دارد[2]
[2] مانند اين شعر:« بها جيف الحسرى فاما عظامها فبيض و اما
جلدها فصليب»
يعنى در اين راه لاشههاى كشتگان زيادند و اين لاشهها
چنيناند كه استخوانهاى آن سفيد است( بسبب رفتن گوشتش) و پوستها خشك و سوخته است،
در اين شعر كلمه« جلد» مفرد است ولى چون به ضمير جمع اضافه شده است معناى جمع دارد.
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 66