responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پژوهش های قرآنی نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 1  صفحه : 8

روض الجنان واسباب نزول
مبلغ محمدحسين

تفسير ابوالفتوح رازي معروف به « روض الجنان»، که در نيمة اول قرن ششمه ـ ق به قلم: شيخ امام جمال الدين ابوالفتح حسين بن علي بن محمّد رازي خزاعي، نگارش يافته، از تفاسير مهم شيعه به شمار مي‌آيد.
پژوهشياني که در مورد تفسير «ابوالفتوح رازي» تحقيق کرده‌اند، در نامي که مفسّر خود برآن نهاده است، اختلاف نظر دارند. بعضي گفته‌اند: ابوالفتوح رازي اين تفسير را «رَوح الجنان و روح الجنان»ناميده‌است، چنانکه در بسياري از نسخه هاي قديمي اين تفسير، اين نام وجود دارد.
ميرزا ابوالحسن شعراني، در مقدّمه چاپ ه ـ ش، که با تصحيح وحواشي وي چاپ شده است، در اين باره چنين مي‌نويسد:
« ... و نام آن «روح الجِنان و روج الجَنان» است... و اين جناسي شيرين و صنعتي دلنشين است... و با تصرّف برخي ناسخان نام تفسير در بعضي کتب « روض الجنان » ياد گرديده. چون از لطف اين جناس بي خبر بوده‌اند و « روح الجنان» را تکرار پنداشته‌اند.»[1]

جايگاه تفسير ابوالفتوح در ادب پارسي

با اين که ابوالفتوح رازي، خود عرب نژاد بوده، اين تفسير را به زبان فارسي متداول زمان خويش تدوين کرد.
ميرزا ابوالحسن شعراني در باره ادبيات فارسي مفسرّ، چنين مي‌گويد:
« تفسير شيخ ابوالفتوح رازي، عليه الرحمة، از جهت فصاحت لفظ و لطف عبارت برهمه تفاسير فارسي شيعه رجحان دارد، با اين که مؤلف اصلا از نژاد عرب است... او در ادب زبان فارسي، از نظم ونثر تبحرّ کامل داشت.
کتاب او از بزرگترين نمونه هاي نثر فصيح فارسي است و آن لطف تحرير و عذوبت بيان که در آن است در تفاسير ديگر نيست...»[2]
البته نبايد از نظر دور داشت که برخي تعابير غيرمطابق با قواعد فارسي، در عبارات فارسي ابوالفتوح ديده مي‌شود؛ مانند عبارت :« اولي‌تر، اسبابهاو...» که در نثر وي زياد به چشم مي‌خورد.
ابوالفتوح رازي در نقل سبب نزول آيه شريفه :« إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ... » ( بقره /159)
پس از ذکر سبب نزول مي‌گويد:
« اگر حمل برعموم شود، اولي‌تر باشد»[3]

اصطلاحات ويژه، در تفسير ابوالفتوح

ابوالفتوح در تفسير خود اصطلاحات ويژه‌اي را به کار برده‌است که به برخي از آنها اشاره خواهيم داشت:
الف.جمع مخاطب را به صورت مفرد آورده‌است؛ مثلاً در ترجمة « وإنتم تعلمون» مي‌گويد: « وشما مي‌داني » و در ترجمة « وان کنتم في ريب» مي‌گويد: « اگر مي‌باشي در شک» و... .
ب. يکي از اصطلاحات خاص اين تفسير « انزله کردن» است به جاي « نازل کردن» و وحي وفرستادن .
مرحوم شعراني مي‌گويد: « اين اصطلاحات در زمان او متداول بوده‌است .» امّا اثبات اين موضوع، نياز به دليل دارد.

ادبيات عرب در تفسير ابوالفتوح

کتاب تفسير شيعه و تفسير نويسان آن مکتب، در بارة تفسير ابوالفتوح مي‌نويسد:
« تفسير ايشان جنبه خطايي دارد... و به صورتي مطلب را بيان مي‌کند که عامه، کما بيش دريابند و از آن بهره برند. در باره نکات علمي و ادبي بحث نمي‌کند و با اشاره‌اي گذرا، از تحقيق صرف نظر مي‌کند.»[4]
ميرزا ابوالحسن شعراني دراين مورد، برخلاف اين رأي، نظر داده است و مي‌گويد:
« در ادب وبيان ونحو وصرف و لغت و امثال آن، غايت جهد به کاربرده ومنتهاي تحقيق به عمل آورده است واز هيچ جهت فرو گذار نکرده. آن اندازه شواهد از اشعار عرب وامثال، که براي بيان و قواعد عربيت آورده در هيچ يک از تفاسير مانندکشاف و تفسير طبري نياورده‌اند.»[5]
قدرمسلم اين است که رازي در بسياري موارد، متعرّض مباحث ادبي شده است.

استفاده از آراي مفسّران

وي اقوال مفسّران معروف صدر اسلام از صحابه وتابعين راياد کرده، ولي هيچ قولي را بر قول ديگر ترجيح نداده‌است، مگر قولي را که داّل برحمل آيه برمعناي عام باشد، آن هم به دليل عموم آيه، نه به دليل اين که قول فلان صحابه سات.

علم کلام در تفسير ابولفتوح

ابوالفتوح رازي در مواردي که از بحثهاي اعتقادي سخن به ميان آمده به علم کلام نيز نظر افکنده است. مرحوم شعراني مي‌نويسد:
« مؤلف در علم کلام طريق توسط پيموده وروش قدما را برگزيده است.»[6]

فقه، درتفسير ابوالفتوح

درآيات احکام، آراي بيشتر فقها رامطرح ساخته ودر صورت لزوم، ادلّه بعضي از فقها را نيزياد کرده است وگاهي به نقد وتحليل آن پرداخته ونظر خويش را همواره با دليل بيان داشته است.

اسباب نزول در تفسير ابوالفتوح

وي به ذکر اسباب نزول آيات، اهتمام ويژه‌اي دارد واز اسباب نزول در موارد مختلف تفسيري بهره مي‌برد و نيز آراي اعتقادي وفقهي خويش را در بعضي از موارد، براساس اسباب نزول انتخاب کرده‌است، چنانکه در اين خصوص، به تفصيل خواهيم پرداخت.

شيوه ترتيب مطالب تفسيري

ابوالفتوح رازي در طرح مباحث تفسيري(درهمه موارد)، روش معيّني را دنبال نکرده‌است، ولي مي‌توان گفت در بيشتر موارد به شيوه آتي عمل نموده‌است:
1. نخست شماري از آيات را از قرآن با ترجمه فارسي آن ياد مي‌کند.
2. براي هر آيه از آيات ياد شده که اسباب نزول قائل باشد، قبل از پرداختن به ديگر مباحث تفسيري آن آيه، اسباب نزول را متعرّض مي‌گردد.
3. براي به دست آوردن معناي«کلمه» يا «جمله»، به لغت وصرف ونحو متوسل مي‌شود و در بسياري موارد از اشعار شعراي عرب استمداد مي‌جويد.
4. اقوال تفسيري صحابه و تابعين را ياد مي‌کند.
5. در آيات احکام، آراي مذاهب فقهي را به تمام و کمال ذکر مي‌کند وهر جا که اختلاف نظر باشد، مي‌سنجد و جرح و تعديل مي‌کند و نظر مي‌دهد و نيز در مباحث اعتقادي پاي بحث کلام را به صحنه مي‌کشاند.

با توجه به آنچه گذشت، جايگاه اسباب نزول بعد از ذکر آيات در مرحله نخست، قرار دارد واين بيانگر اهميت اسباب نزول از ديدگاه ابوالفتوح رازي است.

ميزان اهتمام ابوالفتوح رازي به اسباب نزول

ابوالفتوح رازي براي اسباب نزول، اهميّت ويژه‌اي قائل است و اين نکته از دو راه قابل شناسايي است:
1. تصريح وي به اهميّت اسباب نزول؛
2. موارد کاربرد اسباب نزول در تفسير آيات.

ابوالفتوح رازي در مقدمه اين تفسير، علم به اسباب نزول را از علوم ضروري مقدماتي براي تفسير ياد نموده، مي‌گويد:
« ... [نيز] چاره نباشد از طرفي اخبار که لايق باشد به آيت و معني و آياتي که وارد باشد برسببي، سبب نزول آن بگفتن، و قصه‌اي که متعلق باشد به آيت، ببايد گفتن به مقدار آن که گزارش معناي آن باشد.»[7]
وي در مقدمه همين تفسير در بيان معناي واژه تفسير، تفسير را علم به سبب نزول دانسته و از قول ابن دريد، چنين مي‌گويد:
« ابن دريد گفت: اصل اين [کلمه] از «تفسره» است و آن، آب بيمار باشد که بر طبيب عرضه کنند تا در او نگرد و دستور خود سازد تا به علّت بيمار راه يابد. چنانکه طبيب به نظر درآن [آب] کشف کند از حال بيمار، مفسر کشف کند از شأن آيت و قصّه و سبب نزول او.»[8]

نيز در فرق بين تأويل و تفسير مي‌گويد:
« وفرق از ميان تفسير وتأويل، آن است که تفسير علم سبب نزول آن آيت باشد و علم به مراد خداي تعالي، از لفظ تعاطي آن نتوان کرد الاّ از سماع و آثار... .»[9]
بنابراين، در نگاه ابوالفتوح، بين تفسير و اسباب نزول رابطه‌اي تنگاتنگ وجود دارد( از جهتي اسباب نزول مقدّمه براي تفسير است واز جهت ديگر و دربعدي، تفسير جنبه مقدميّت بر اسباب نزول دارد.)

موارد کاربرد اسباب نزول

ابوالفتوح رازي اسباب نزول را در موارد متعددي به کار گرفته است که مجموع آنها را مي‌توان به شرح ذيل خلاصه کرد:

1.تبيين وقايع تاريخ

دکتر عسکر حقوقي در کتاب تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي، در اين باره مي‌نويسد:
« در بيان شأن نزول آيات، شيخ به مسائل تاريخي و غزوات حضرت رسول اکرم(ص) اشاره مي‌کند . معلوم است اين امر از نظر روشن شدن زمان پيامبر اسلام(ص) حائز اهميّت است... در تفسير آيه « اقرأ الي قوله: ما لم يعلم » و شأن نزول آيه: « قد نري تقلّب وجهک ...» (بقره /129) به تفسير ابوالفتوح به عنوان نمونه مراجعه شود.»[10]
وقايع تاريخي که در تفسير ابوالفتوح رازي درپرتو اسباب نزول بيان شده است، به طور کلي بردو گونه است:
الف. تاريخ نزول قرآن؛
ب. حوادث تاريخي ديگر.
اينک براي هر يک، نمونه‌اي را از متن تفسير بيان مي‌کنيم :
تاريخ نزول قرآن: همچنان که دکتر حقوقي به آن اشاره کرده است، مفسّر در تفسير آيات شريفه: « اقرأ ... مالم يعلم»( علق/1-5) به روايت عروه از عايشه از پيامبر، چنين مي‌گويد:
« ...[ چون آيات از اول سوره علق برمن نازل شد دچار رنج و تعب شدم] واز آن رنج و تعب مراتب آمد وبترسيدم ولرزه برمن افتاد. به حجره خديجه رفتم و گفتم : « زّملوني و دثّروني» ؛ بپوشدمرا. خديجه جامه برمن افکند ومن بخفتم . جبرئيل(علیه السلام ) ديگر باره آمده وآيه: « ياأيّها المدّثر. قم فأنذر» آورد... .»[11]
ابوالفتوح رازي براي اين آيات سبب نزول ذکر نکرده‌است، ولي در مقام تفسير اين آيات به ذکر سبب نزول آيات اول و دوم سوره «مدثر» پرداخته است و از ديدگاه اين مفسّر بخوبي به دست مي‌آيد و روشن مي‌شود که اولين آيات نازله بر پيامبر، آيات اول (1-5) سوره علق بوده است و سپس آيات (1-2) سوره مدثر.
مخفي نيست که علم به ترتيب نزول آيات، در حوزه علوم قرآني، از اهميت ويژه‌اي برخوردار است و چنانکه ياد شد، علم به سبب نزول مي‌تواند ما را در اين مهم ياري دهد.
حوادث تاريخي ديگر: تاريخ تغيير قبله، تاريخ غزوات و جنگهاي پيامبر وديگر حوادث تاريخي صدر اسلام که در فرهنگ اسلامي جايگاه ويژه‌اي دارند، در جاي جاي اين تفسير از ذکر سبب نزول آيات، استفاده مي‌شود. ما به عنوان نمونه به موارد زير، نظر اجمالي مي‌افکنيم :
الف. تغيير قبله که از حوادث مهم تاريخ اسلام است، در سبب نزول آيه شريفه : « فولّ وجهک شطر المسجد الحرام...» (بقره /139) وآيات ديگر، بتفصيل تبيين شده است[12].
ب. ياد کرد حکايت « ليلة المبيت» و خوابيدن علي(علیه السلام ) در بستر پيامبر(ص) در شب هجرت آن حضرت که در تاريخ اسلام جايگاه خاصي دارد، چنانکه در سبب نزول آيه شريفه:« ومن الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله ...» (بقره/207) مي‌گويد:
« عبدالله عباس گفت : در تفسير اهل البيت آمده است که آيه در شأن اميرالمؤمنين(علیه السلام ) وارد شد. در شب غار چون رسول(ص) از مکه به مدينه خاست آمدن، و آن شب مشرکان قصد آن کردند که بر سر پيغمبر فرو شوند و اورا بکشند.
جبرئيل آمد و رسول(ص) را از مکر ايشان خبر داد . رسول(ص) گفت: پس چه بايد کرد؟ گفت : تورا ببايد رفتن وعلي را بر جاي خود خوابانيدن ... ورسول(ص) کس فرستاد وعلي را طلبيد . گفت : يا اخي : مشرکان امشب به کشتن من عزم کرده اند . خداي تعالي مرا مي‌فرمايد : که از مکه برو و تو را مي‌فرمايد : که بر جاي من بخسب تا اگر مشرکان قصد من کنند به تو رفع شود. به جاي اين که مرا خواهد کشتن، تورا بکشند. شايد که جان تو به جاي جان من باشد... .»[13]
آنچه در باره سبب نزول آيات بيان شد، بروشني مي‌نماياند که هجرت پيامبر(ص) ونيز خوابيدن علي(علیه السلام ) در بستر حضرتش، به فرمان خداوند بوده است و اين نکته، رمز اهميت والاي اين حوادث در تاريخ اسلام است.

2.تبيين باورهاي اعتقادي

ابوالفتوح رازي از سبب نزول آيات براي تبيين باورهاي اعتقادي خويش بهره برده است. چنانکه وي در سبب نزول آيه شريفه: « انما وليکم الله ورسوله... » (مائده/55) سه قول بيان داشته وحاصل قول سوم که منسوب به جمع کثيري از صحابه است، اين است که اين شريفه در شأن اميرالمؤمنين(علیه السلام ) ، آن گاه که در حال رکوع، انگشتري به سائلي بخشيد نازل شده است.
سپس رواياتي چند در تأييد اين قول ذکر کرده، چنين مي‌گويد:
« وآيه دليل است بر امامت اميرالمؤمنين(علیه السلام ) و وجه استدلال آيه آن است... و اجماع است که در نماز کسي زکات نداد در رکوع مگر اميرالمؤمنين . اين وجه دلالت است از آيه به حکم ظاهر به امامت اميرالمؤمنين (علیه السلام ) .»[14]

3.استنباط حکم فقهي

ابوالفتوح رازي در سبب نزول آية شريفه :« نسائکم حرث لکم...» (بقره/223) بعد از ذکر دو قول از ابن عباس وجابربن عبدالله انصاري چنين مي‌گويد:
« اين اخبار و مانند اين، همه دليل آن مي‌کند: که اتيان النّساء من غير المأتي، روا نباشد وتعلّق آن کس که برخلاف آن گويند به اين آيه درست نباشد؛ چه آيه مقصود و وارد است بر اين اسباب که گفته شد... .»[15]

4. فهم معناي آيات

ابوالفتوح رازي تصريح دارد که فهم معناي بعضي از آيات، متوقّف بر دانستن سبب نزول آنهاست.
وي در تفسير آيه شريفه :« انّ الله اصطفي آدم و نوحاً و آل ابراهيم و آل عمران علي العالمين« ( آل عمران /33) مي‌گويد:
« صادق جعفر بن محمّد(علیه السلام ) در تفسير آيه گفت: طاعت خداي تعالي داريد در آنچه فرمود و طاعت رسول در آنچه مؤکد کرد برشما. اگر برگردي از ولايت ما، خداي دوست ندارد کافران را به آياتي که در حق ماست.
خداي تعالي آدم را و نوح را برگزيد و فرزندان ايشان را برنگزيد و آل ابراهيم و آل عمران را برگزيد.»[16]
آن گاه با تأکيد بر تفسير نقل شده از امام صادق(علیه السلام ) که مبتني بر سبب نزول آيه شريفه است، مي‌گويد:
« ومعناي اين آيات نظم نمي‌پذيرد تا سبب نزول او معلوم نمي‌شود.»[17]
از آنچه گفته شد، بخوبي روشن مي‌شود که ابوالفتوح رازي براي اسباب نزول تا چه اندازه نقش و تأثير، قائل بوده است.
عموميّت نص و خصوصيت سبب نزول
ابوالفتوح رازي با وجود سبب نزول آيه، عموميت نص را معتبر نمي‌داند ومعتقد است که اگر آيه با وجود سبب نزول، حمل برعموم شود، نياز به دليل دارد. چنانکه تصريح به اين مطلب که در عبارت وي در سبب نزول آيه شريفه: « انّ الذين يکتمون ما انزلنا ...» (بقره/159) آمده است، روشنگر اين حقيقت است. وي نخست از سبب نزول آيه ياد کرده، مي‌فرمايد:
« عکرمه گفت: از عبدالله عباس که سعد معاذ و معاذ جبل، جماعتي احبار را گفتند: هيچ ذکر اين محمّد(ص) را در تورات يافتي؟گفتند:نه. خداي تعالي اين آيت فرستاد.»[18]
سپس با توجه به نداشتن دليل کافي براي سبب نزول، عموم آيه راترجيح مي‌دهد و مي‌گويد:
« واگر حمل کنند برعموم، اولي تر باشد.»[19]
از اين جمله مفسّر، ممکن است در نگاه اول، اعتبار عموميت نص استفاده شود، ولي ادامه کلام ابوالفتوح رازي بخوبي مي‌نماياند که تقدّم عموميت نص بر سبب نزول، در صورتي است که براي سبب نزول دليل قانع کننده‌اي وجود نداشته باشد. اما چنانچه سبب نزول، با دليل قاطع اثبات شود، در آن صورت حمل آيه برعموم، محتاج به دليل خواهد بود. چنانکه ابوالفتوح رازي در ادامه سبب نزول آيه ياد شده مي‌گويد:
« واگر درست شود که آيت در حق بعضي آمده، منع نکند که حکم متعدّي باشد به ديگري وليکن به دليل.»[20]
البته در مواردي از اين تفسير به چشم مي‌خورد که مفسّر بعد از ذکر سبب نزول و يا بعد از ذکر اقوال متعارض در سبب نزول آيه، مي‌گويد: اگر حمل بر عموم شود اولي تر باشد»؛ مانند سبب نزول آيه ياد شده و مواردي ديگري که در بحث مرجّحات سبب نزول از آنان سخن به ميان خواهيم آورد.

سبک پرداختن ابوالفتوح رازي به اسباب نزول

1. تعبير ابوالفتوح رازي در نقل اسباب نزول: ابوالفتوح رازي اسباب نزول را با تعبيرات زير نقل مي‌کند:
مفسّران گفتند، بعضي از مفسّران گفتند، مفسّران در سبب نزول آيه اختلاف کردند، عبدالله عباس گفت و تعبيراتي از اين گونه و هيچ گاه با تعبير «گفته شد» (مترادف «قيل» در زبان عربي) و تعبيرات ديگري که بيانگر عدم توجّه وي به اسباب نزول باشد، آن را نقل نکرده است.
2. گزارشي بودن اسباب نزول: بر اساس استقرا، ابوالفتوح رازي براي 316 آيه و 7 سوره تمام، جمعاً 323 مورد، سبب نزول نقل کرده است. از مجموع موارد ياد شده فقط در12 مورد بعد از نقل اسباب نزول به شيوه‌هاي مختلف، به نقد و يا تحليل آنها پرداخته و در ساير موارد (311 مورد) به صرف گزارش اکتفا کرده است. بنابر اين، مي‌توان گفت: سبک ابوالفتوح رازي در پرداختن به اسباب نزول، گزارشي است نه تحليلي.
3. تفصيلي بودن اسباب نزول: اين سؤال مطرح است که آيا اسباب نزول را به طور تفصيلي گزارش کرده است؛ (يعني داستان سبب نزول را نقل کرده)، يا به طور اجمال (يعني بدون ذکر داستان) متعرض سبب نزول شده است؟
تتّبع نشان مي‌دهد که از مجموع موارد ياد شده براي اسباب نزول، 56 مورد را به سبک اجمالي و بقيه موارد را به سبک تفصيلي گزارش کرده است.
نمونة گزارش تفصيلي: به عنوان مثال يک مورد از گزارش تفصيلي را ياد مي‌کنيم.
ابوالفتوح رازي در سبب نزول آيه شريفه: «فويل للّذين يکتبون ... » (بقره / 79) مي‌نويسد:
«سبب نزول آيه آن بود که جماعتي از احبار و علماي ايشان بر جهودان مرسومي داشتند از مأکولات و طعمه که در سال به ايشان رسيد. چون رسول(ص) بيامد و ايشان بدانستند که امر پيغامبر آخر زمان است و نعمت و صفت او بديدند، موافق آن بود که در تورات نوشته بود، از آن مردي نيکو رو، سياه مو، سياه چشم، جعد مو. و بهر اين ورقها بگرفتند وبه بدل آن که : مردي باشد کوتاه بالا، دميم الوجه، ارزق چشم، سرخ رو. چون رسول هجرت کرد، از مکّه به مدينه آمد، جهودان نعت وصفت او شنيده بودند، چون بديدند اورا، گفتند: همانا اين آيه پيغامبر است. به نزديک احبار ورؤسا آمدند و ايشان را گفتند: اين آن پيغامبر است که در آخر زمان بخواهد آمد. ايشان گفتند : حاشا و کلاّ وتورات بياوردند وآن سطرها عرضه کردند و بديشان تلبيس کردند وايشان را از ره بيافکندند. قديم جلّ جلاله تهديد کرد ايشان را و گفت : فويل للذّين ...»[21]
نمونة گزارش اجمالي: در تفسير ابوالفتوح رازي براي گزارش اجمالي اسباب نزول، موارد ذيل به عنوان مثال بيان مي‌شود:
الف. در سبب نزول آية : « انّ الذين يلحدون...» ( فصلت /4) چنين گفته است:
« مقاتل گفت: آيه در ابوجهل آمد.» [22]
ب. در سبب نزول آيه شريفه:« الذين آتيناهم الکتاب...» ( قصص/52-51) آمده است:
« آيت در مؤمنان اهل کتاب آمد.»[23]
ج. در سبب نزول آيه شريفه : « ومن أهل الکتاب من إن تأمنه ...» (آل عمران/75) چنين گفته است:
« بيشتر مفسّران برآنند که آيه در جمله جهودان آمد.»[24]
خلاصه مباحث گذشته :
1. مجموع اسباب نزول در روض الجنان؛ 323 مورد.
2. گزارش تفصيلي ؛ 258مورد.
3. گزارش اجمالي؛ 56 مورد.
4. گزارش تحليلي؛ 12مورد.
4. ميزان اهتمام ابوالفتوح رازي به ذکر سند: ابوالفتوح رازي در تمام موارد يادکرد اسباب نزول، چه مواردي که منبع آن رابيان کرده و چه مواردي که هيچ منبعي براي آن ذکر نکرده است، سلسله سند روايات را متعرض نشده است.
به عنوان نمونه، دو مورد ذيل آورده مي‌شود:
1. در سبب نزول آيه شريفه:« وکذلک جعلناکم امّة وسطا» (بقره/143) مي‌گويد:
« سبب نزول اين آيه بود که جماعتي جهودان عرب، مرحب وربيع و قومي دگر با معاذ جبل گفتند: ما امت عدليم وقوم وسطيم و قبله ما قبله پيغمبران است و محمّد مي‌داند و ليکن عناد او رها نمي‌کند که بگويد. معاذ گفت : دين ما حق است وما امت عدليم . خداي تعالي اين آيه فرستاد.»[25]
در اين مورد مي‌بينيم که نه سندي براي سبب نزول ذکر شده است و ( طبعاً) نه سلسله سندي وجود دارد.
2. در سبب نزول آيه شريفه :« و تجعلون رزقکم انکم تکذبون ... » ( واقعه /82)، چنين گفته است:
« عبدالله عباس روايت کرد گفت : در عهد رسول(ص) باراني آمد. رسول(ص) گفت: مردم در اين باران به دو گروهند؛ بهري شاکرند وبهري کافر. امّا شاکر آنان بودند که گفتند: اين رحمتي است که خداي تعالي داد ما را وآنان که کافر بودند گفتند : که صدق نوء کذا وکذا( يعني ما را باران آمد به سبب طلوع فلان ستاره و چنين و چنان .) خداي تعالي اين آيه فرستاد.»[26]
آنچه بيان شد، از باب نمونه بود. همان طور که ياد شد، ابوالفتوح رازي در تمام موارد از ذکر سلسله سند روايات خودداري نموده است.
5. نقل تمامي اقوال: بر کسي پوشيده نيست که تتبع و ذکر تمامي اقوال وارده در اسباب نزول، به دلايل مختلف براي يک مفسّر ميسّر نيست، زيرا مستلزم احاطه علمي برتمامي روايات وارده در سبب نزول است واين، غير مقدور است. ولي وي تمام اقوالي را که به آنان دست يافته، نقل کرده است. موارد زير را به عنوان نمونه، ذکرمي‌کنيم :
الف. وي در سبب نزول آيه شريفه :« ياأيّها الذين آمنوا کتب عليکم القصاص...» (بقره/178) اقوال مفسّران را ياد کرده، مي‌گويد:
« مفسّران خلاف کردند، شعبي و کلبي و مقاتل گفتند: سبب نزول آيه آن بود که جماعتي در جاهليت پيش از اسلام به روزگار اندک، از ميان، کارزاري افتاد و کشتگان و مجروحان از هر دو گروه پديد آمدند. چون رسول(ص) آمد، به حکومت، پيش او آمدند تا چه بايد کردن؟ خداي تعالي اين آيه فرستاد.
سعيد بن جبير گفت: سبب نزول آيه آن بود که دو قبيله بودند يکي اوس و ديگري خزرج. از ميان ايشان قتالي افتاد ويکي از يکي قويتر بود. اقويا ضعفا را گفتند : ما به هر بنده، آزادي رابکشيم و به زني، مردي را وبه مردي، دو مرد را. خداي تعالي اين آيه فرستاد.»[27]
مي‌بينيم که ابوالفتوح رازي در اين مورد، دو قول مختلف را ذکر کرده است.
ب. وي در سبب نزول آيه شريفه :« ولله المشرق والمغرب... » (بقره/115) اقوال مختلفي را ياد کرده، مي‌گويد:
« مفسران خلاف کرده اند در سبب نزول اين آيه. عبدالله عباس گفت: جماعتي از صحابي رسول الله(ص) به سفري شدند پيش از آن که قبله از بيت المقدس به کعبه گردانيدند، در بيابان حاضر آمدند، ابري تاريک برآمد، قبله نتوان شناختن . تعدي کردند و هرکسي به جانبي که ظنش بود، نماز کردند.
چون روشن شد وآفتاب برآمد بعضي به جانب مشرق نماز کرده بودند وبعضي به جانب مغرب. بدانستند که نيک نکرده اند، بيامدند ورسول(ص) را خبر دادند.
خداي تعالي اين آيت فرستاد.
عبدالله عمر گفت:آيه در حق مسافران آمد که بر راحله، نماز نوافل کنند، چنانکه شتر مي‌رود وروي به خدا کرده بود، روا بود چون روي به تکبير احرام به قبله کرده باشد، اگر قبله شناسند!
عکرمه گفته: آيت در تحوّل آمد. چون خداي تعالي قبله بگردانيد، جهودان طعنه زدند و عيب کردند مسلمانان را، خداي تعالي اين آيه فرستاد.
عطا و قتاده گفتند: سبب نزول اين آيه آن بود که چون نجاشي وفات يافت، جبرئيل آمد و گفت : خداي تعاي مي‌فرمايد: بر برادرتان نجاشي نماز کني ونجاشي روي به بيت المقدس کردي در نماز. گفتند: ما چگونه برکسي نماز کنيم، که روي به قبله مانکردي؟ خداي تعالي اين آيه فرستاد.
مجاهد وحسن وضحاک گفتند: سبب آن بود که چون آيه آمد که ( ادعوني استجب لکم) صحابه گفتند ) ابن ندعوه) کجاش خوانيم؟ آيه آمد.» [28]
در اين مورد، ابوالفتوح رازي پنج قول مختلف را در سبب نزول آيه شريفه ياد کرده است.
با اين که گفته شد ابوالفتوح تمامي اقوال موجود در سبب نزول را ذکر مي‌کند، با اين وصف، حدود 20 موردهم ( از مجموع مواردي که مفسّر براي آن اسباب نزول قائل است) وجود دارد که ابوالفتوح، تنها به ذکر يک قول در سبب نزول آيه اکتفا کرده است. ذيلاً يک مورد را به عنوان مثال ياد مي‌کنيم :
وي در سبب نزول آيه شريفه:« وهوالذي يقبل التوبة...» ( شوري /25) چنين مي‌گويد:
« عبدالله عباس گفت: چون ايشان ( ضعيف اعتقادان )، اين گمان بد وتهمت [محمّد(ص) مي‌خواهد ما را با اهل بيت خود وادار به بيعت کند] بردند، رسول(ص) را خداي تعالي اين آيت فرستاد. [ ام يقولون افتري علي الله کذباً] ترسيدند و بدانستند که رسول(ص) را از غيب، خداي خبر داد، پشيمان شدند و بيامدند با رسول و توبه کردند... خداي تعالي اين آيت را فرستاد.»[29]

منابع ابوالفتوح رازي در اسباب نزول

ابوالفتوح رازي در بيشتر موارد، اسباب نزول آيات را از صحابي همچون: ابن عباس، ابن مسعود، سعدبن جبير، عبدالله بن عمر، جابربن عبدالله انصاري، عايشه و... و نيز از تابعين همانند: مجاهد، قتاده، سدي، کلبي، عطا، شعبي و...، نقل کرده است. در مواردي نيز به نقل از مفسّران بعد از تابعين صحابه و همچنين از اشخاص ضعيفي چون کعب الاحبار، متعرّض اسباب نزول شده است. ليکن از مفسّران واقعي وآناني که در مکتب وحي تربيت يافته ( اهل بيت پيامبر) چون علي ابن ابي طالب(علیه السلام ) و امام باقر وصادق(علیهما السلام ) ، بسيار اندک نقل حديث کرده است و اين نشانگر تأثيري پذيري وي از افکار تفسيري مختلط عامه زمان خويش بوده است.

ملاک نقد سبب نزول

همچنانکه در بحث گزارشي بودن سبب نزول بيان شد، ابوالفتوح رازي در بسياري از موارد به صرف گزارش اسباب نزول اکتفا کرده وجز در موارد اندک، درصدد نقد و تحليل آن برنيامده است. از مطالعه متن تفسير روض الجنان به دست مي‌آيد که وي در اندک مواردي که اسباب نزول رانقد کرده است، ملاکهاي ذيل را مدّ نظر داشته است:
1. عموم آيه: ابوالفتوح رازي در بسياري از موارد، سبب نزول را با عموم آيه نقد مي‌کند، چنانکه در سبب نزول آيه شريفه: « کلوا ممّا في الأرض حلالاً طيبّاً ...» (بقره/168) مي‌گويد:
« مفسران گفتند : اين آيه در شأن قبيله ثقيف و عامر و صعصعه و بني مدلج آمد. چون بعضي حرث و انعام بر خويشتن حرام کردند وبحيره، صائبه و وصيله و حام، حق تعالي رد برايشان کردند... .»[30]

آن گاه مي‌گويد:
« خطاب به ايها الناس، عام است و اولي تر حمل آيه باشد برعموم.»[31]
در اين مورد سبب نزول با عموم آيه، نقد شده است.
با اين که قبلاً بيان شد :« اگر آيه به سبب خاص نازل شده باشد،حمل آن بر عموم، محتاج به دليل است» ولي در اين مورد و موارد متعدّد ديگر که مفسّر عموم را اولي مي‌داند، دليلش اين است که نزول آيه به سبب خاص ثابت نشده، تا حملش بر عموم محتاج به دليل باشد، بلکه با عموم آيه تعارض دارد و در صورت تعارض، عموميت آيه مقدّم است.
2. ظاهر آيه: يکي از ملاکهاي نقد سبب نزول، ظاهر آيه است:
از باب نمونه به موارد زير مي‌نگريم:
الف. در سبب نزول آيه شريفه : « ومن النّس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله ...» ( بقره /107) چند قول ذکر کرده، در قول دوم چنين مي‌گويد:
« و جماعتي ديگر از مفسّران گفتند: که آيه در حبيب رومي آمد که او برخاست تا هجرت کند و بيايد از مکه به مدينه.
قريش چون دانستند از پي او بيامدند. چون در او رسيدند، او از شتر فروآمد و کمان بزه کرد و گفت: بيني در اين کنانه من چند تير است و شما داني که تير من خطا نشود. هر تيري در دل مردي نشانم. آن گاه به نيزه قتال کنم . آن گاه به شمشير تا کشته شوم. اگر خواهيد مالي و قسمتي که مرا هست، در مکه به شما تسليم کنم. مرا و دين مرا رها کنيد. اين راضي شدند و برگشتند. خداي تعالي اين آيه فرستاد... .»
سپس اين قول را رد کرده، مي‌گويد:
« واين قول خطاست براي آن که اگر چنين بودي، خداي تعالي« يشري» نگفتي که «بيع» باشد، « يشتري» گفتني که « ابتياع» باشد. براي آن که او مال داد و نفس بازخريد ومعناي آيه اين است که نفس بفروشد و به بها، رضاي خداستاند... .»[32]
ب. در سبب نزول آيه شريفه:« انک لاتهدي من احببت...» (قصص/54) مي‌گويد:
« ومخالفان به اين آيه تمسک کردند که ابوطالب(علیه السلام ) [ العياذبالله] کافر بود وگفتند: اين آيت در شأن او آمد.»
سپس استدلال را رد مي‌کند و مي‌گويد:
« و در ظاهر آيه ايشان راتمسک نيست. براي آن که اگر تسليم کنند که آيه در شأن ابوطالب آمد، در آيه بيش از اين نيست که تو اين نوع هدايت نتواني داد آن را که تو خواهي، بل اين نوع هدايت به من تعلّق دارد. نگفت : من ندادم اورا .
آن گاه از اين آيت، اصحاب ما دليل انگيختند برايمان او. وجه استدلال اين گفتند : اگر تسليم کنيم که مراد به ( من احببت) ابوطالب است، در اين لفظ اثبات محبت رسول(ص) است... ابوطالب را وبه انفاق نشايد که رسول(ص) کافري مصّر بر کفر را دوست دارد. چون اورا و مار فرموده‌اند : که ازکافر تبري کنيم. وبا ايشان معادات کنيم و عقل و شرع اقتضاي اين کند و قرآن به اين ناطق است به چند آيه ... .» [33]
از دو مورد ياد شده به دست مي‌آيد که ابوالفتوح رازي سبب نزول را با ظاهر لفظ آيه، نقد مي‌کند.
3. سياق آيه: ابوالفتوح رازي در بعضي موارد، سبب نزول را با سياق آيه نقد مي‌کند. چنان که در سبب نزول آيه شريفه: « ان الله لايستحيي...» ( بقره/26) مي‌گويد:
« سبب نزول آيه آن بود که چون خداي تعالي مثل زد به چيزهاي اندک چون عنکبوت و ذباب، جهودان از آن بخنديدند و گفتند : خداي اين مثل زد چه خواست بدين چيزهاي خسيس ؟ اين کلام خداي را نماند. خداي تعالي اين آيه فرستاد. اين قول قتاده است
عبدالله عباس و عبدالله مسعود گفتند: چون خداي تعالي مثل زد منافقان را به آن دو چيز که در مقدم برفت ( از مستوقد آتش و از صيب) منافقان گفتند: خداي چگونه مثل زد به اين چيزها واو از آن بزرگوارتر است که مثل زند. خداي تعالي اين آيه فرستاد برايشان.»

آن گاه يکي از دو قول را ترجيح داده، مي‌گويد:
« اين قول اولي تر است از قول قتاده براي آن که در آيات مقدم، ذکر آن مثلها و منافقان رفته است . پس اين لايقتر باشد به سياق آيه.»[34]
4. مباني عقيدتي: يکي ديگر از ملاکهاي نقد سبب نزول، مباني عقيدتي است. چنانکه ابوالفتوح رازي در سبب نزول آيه شريفه :« فان يکن غنيا أو فقيراً فالله اولي بها...» (نساء /28) مي‌فرمايد:
« بعضي مفسران گفتند: آيه در رسول آمد که توانگري و درويشي به حکومت پيش او رفتند . او ميل به درويش کرد از آن جا که گمان برد که درويش برتوانگر ظلم نکند. قويتر آن باشد که توانگر بر درويش ظلم کند. خداي تعالي اين آيه فرستاد.»

آن گاه در صدد ردّ اين سبب نزول برآمده، مي‌گويد:
« واين درست نيست. براي اين که اين حديث لايق عصمت رسول(ص) نباشد که ميل کند علي احدالخصمين به گمان، بي علمي و نه بينّتي [35] و درست آن است که آيه بر سياق عام است.»[36]
از آنچه گفته شد، بخوبي به دست مي‌آيد که مباني عقيدتي نيز ملاک نقد سبب نزول است. زيرا مفسّر مي‌گويد: سبب نزول ياد شده مناسب يا شأن پيامبر و سازگار با عصمت او نيست.
بنابراين، عموم آيه، ظاهر آيه، سياق آيه و مباني پذيرفته شده اعتقادي، در نظر ابوالفتوح از ملاکهاي نقد سبب نزول است.

تأثير گرايشهاي فکري ـ مذهبي

شيخ ابوالفتوح رازي شيعه مذهب بود وبراساس طبقه بندي مذهبي، تفسير وي از تفاسير شيعي محسوب مي‌شود. بنابراين، اين سؤال مطرح است که آيا گرايش مذهبي وي در نقل و تحليل اسباب نزول تأثير گذاشته است يا خير ؟ به عبارت ديگر آيا شيخ ابوالفتوح رازي اسباب نزول را بر اساس تفکر و آرمان اعتقادي مذهب تشيع که خود بدان وابسته بود نقل وتحليل کرده است؟ يابر اساس گزارش مفسران قبل از خود، اعم از اين که موافق با مذهب تشيع بوده يا مخالف با آن؟ در اين مورد برخي اظهار داشته‌اند:
« [ ابوالفتوح ] از نظر تشيع بسيار جانبداري مي‌کند و به طور مبسوط روايات و اخبار را در باره ائمه وشيعه نقل مي‌کند.»[37]
آيا از اين اظهار نظر، تأثيرپذيري ابوالفتوح رازي در تفسير قرآن و نيز در نقل و تحليل اسباب نزول آيات از گرايشهاي فکري و مذهبي وي به دست مي‌آيد يا خير؟
منظور سخن فوق هرچه باشد، از مطالعه متن تفسير روض الجنان ومطالعه اسباب نزول آيات در تفسير ياد شده، بخوبي آشکار مي‌گردد که اين مفسّر در نقل اسباب نزول از گرايشهاي فکري ـ مذهبي خويش نه تنها تأثير نپديرفته است، بلکه همچنانکه قبلاً بيان شد وي در تفسير قرآن کريم و ذکر اسباب نزول آيات، از برداشتهاي تفسيري مختلط و رايج زمان خويش بيشتر استفاده مي‌کرده و منابع وي در نقل روايات و اسباب نزول، بيشتر منابعي بوده است که تفسير نويسان عامه از آن بهره مي‌برده‌اند تا اهل بيت پيامبر، که منبع نزول وحي و مفسران واقعي قرآن مي‌باشند. از اين رو، آياتي را که ديگر مفسّران در شأن صحابه رسول الله وارد مي‌دانند، اين مفسّر نيز آن آيات را درشأن آن صحابه وارد مي‌داند.

پی نوشت ها:
1 . ابوالفتوح رازي، روض الجنان وروح الجنان، ( کتابفروشي اسلاميه، 1352) ،1/19، مقدمه شعراني.
2 . همان
3 .همان، 2/24.
4 رجبعلي مظلومي ، تفسير شيعه و تفسير نويسان آن مکتب/206.
5 . ابوالفتوح رازي، روض الجنان وروح الجنان، 1/24، مقدمه شعراني.
6 . همان.
7 . ابوالفتوح رازي، روض الجنان وروح الجنان،( مشهد ، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1371) ،1/3.
8 . همان،1/23.
9 . همان،1/24.
10 . عسکر حقوقي ، تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي، ( دانشگاه تهران ،1346) ، 1/134، 136.
11 . ابوالفتوح رازي، روض الجنان وروح الجنان،12/128.
12 .براي تفصيل مطلب مراجع شود به : ابوالفتوح رازي، روض الجنان وروح الجنان،1/357.
13 . همان،12/150.
14 .همان،4/244.
15 . همان،4/21.
16 . همان،
17 . همان،
18 . همان،2/394.
19 . همان،2/394.
20 . همان،2/394.
21 . همان،1/235.
22 . همان،1/26.
23 . همان،8/468.
24 . همان،3/81.
25 . همان1/250.
26 . همان،11/26.
27 . همان،2/33.
28 . همان،1/302.
29 . همان،10/58.
30 . همان،2/3.
31 . همان،2/31.
32 . همان،2/150.
33 . همان،8/469.
34 . همان،1/ .
35 . همان،4/38.
36 . همان،رجبعلي مظلومي ، تفسير شيعه و تفسير نويسان آن مکتب/206.
37 .

نام کتاب : پژوهش های قرآنی نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 1  صفحه : 8
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست