{حرمت عليكم الميتة و الدم و لحم الخنزير و ما اهلّ لغير اللّه به و المنخنقة و الموقوذة و المتردّية و النطيحة و ما أكل السبع الاّ ما ذكّيتم و ما ذبح على النصب و... } (1)
حرام شد بر شما، مردار و خون و گوشتخوك و هر حيوانى كه به هنگام كشتن، نام ديگرى جز خدا را بر او بگويند و آنچه خفه شده باشد، يا با سنگ زده باشند، يا از بالا افتاده باشد، يا به شاخ حيوان بميرد، يا درندگان از آن خورده باشند ـ مگر آنكه تذكيه كنيد ـ يا آنچه براى بتان ذبح شده است.
استثناء «...إِلاّ ما ذكّيتُم...» بعد از انواع مرگهاى غير مستند به انسان، ظهور در اين دارد كه تذكيه ـ كه به قرينه «...و ما ذُبح على النُصب...» همان ذبح شرعى است ـ بايد مستند به انسان باشد، خواه جمله را استثناء از همه موارد مذكور بدانيم، يا از خصوص نيم خورده درندگان. يعنى حيوان نيمه جان در صورتى حلال است كه به دستشما تذكيه گردد. شايد مقصود آيه شريفه كه در باره سگهاى شكارى، مىفرمايد: «...فكلوا مما امسَكنَ عليكم...» (2)؛ بخوريد از آنچه برايتان نگه داشتهاند نيز همين باشد كه سگهاى شكارى، به خاطر آموزش و تربيتى كه شدهاند، صيد را براى صاحبشان نگه مىدارند: (امسكن عليكم) در نتيجه، صيد نيز مستند به انسان مىشود.
پس هم در ذبيحه و هم در صيد،استناد به انسان لازم است.
از روايات بسيارى، همين مضمون استفاده مىشود كه برخى از آنها صحيحهاند (3). مضمون اين روايات، چنين است: خروج روح حيوان به خودى خود، از بدنش، يا به وسيله حيوان ديگر، حتى اگر گلويش بريده شود و خونش بريزد، كافى نيست، مگر اين كه
(1)مائده/3. (2)مائده/4. (3)وسائل الشيعه، ج16، ص332، باب 19 از ابواب ذبايح، چاپ مكتبة اسلاميه، تهران.