برطرف شده، ابتداي رکود، جمود و خمودي است. هيچگاه نبايد مسائل فلسفه اسلامي، بهويژه در زمينه پاسخگويي به شبهههاي افراد و مکاتب گوناگون را پايان يافته بدانيم، بلکه همواره بايد در اين انديشه باشيم که اين کار را بارورتر کنيم و قدمهاي بلندتر و استوارتري در اين راستا برداريم.[1]
پيشگام احياي حکمت اسلامي
آري؛ مهمترين بُعد شخصيت استاد مطهري، بُعد فلسفي ايشان بود و در اين راه زحماتي بسيار کشيد. او هم از جهت تحصيل و هم به لحاظ تدريس و تحقيق، در پيدايش، احيا، شکوفايي و گسترش اين رشته از معارف اسلامي در سطوح گوناگون، نقش ارزندهاي را عهدهدار بود. براي اينکه ارزش تلاش اين متفکر را در اين راستا درک کنيم، بايد توضيحي دهيم:
اصولاً فلسفه در همه جوامع دانشي دشوار شناخته شده است؛ يعني داراي مفاهيم دقيق و ظريفي است که تمامي افراد به آساني نميتوانند درک کنند و فهم درست آن به ذوق و استعدادي ويژه نياز دارد. همين جهت کافي است تا جويندگان فلسفه کم شوند و شماري اندک در پي فراگيري آن باشند؛ در بين همين افراد نيز شمار افرادي که ميخواهند مباحث آن را ژرفيابي کنند، بسيار ناچيز است. نکته ديگر اينکه بيش از هر علم ديگر، واژههاي مشترک و مشابه در فلسفه وجود دارد؛ بهطوري که امکان دارد يک لفظ با معاني مختلفي به کار رود که حتي در ظاهر امر بين آنها تضاد باشد و در نقطه مقابل هم قرار گيرند. اين مطالب که هر مفهومي حکم ويژهاي دارد، براي کساني که از مباحث حکمت آگاهي درستي ندارند، چنين توهمي را به وجود ميآورد که بين کلمات
[1] مصاحبه حجتالاسلام محمدي عراقي با دكتر احمدي و مصباح يزدي درباره شخصيت مطهري.