شهادت براي آن متفکر بزرگوار يک آرزوي ديرينه بود. او سالها در دعاهايش ميخواند: و قتلاً في سبيلک فوفّق لنا. ما نيز اين دعا را زير لب زمزمه ميکنيم، اما تنها زبانمان به آن مترنم است؛ در حالي که او از اعماق وجود و از ته دل ميخواند. اينچنين بود که او پس از انتخاب مسير و هدفش، هيچ نگران نبود که در خون خويش غوطهور شود.[1]
همسر استاد نقل کرده است که آقاي مطهري چند شب پيش از شهادتش، خوابيده بود که ناگهان با نگراني از رختخواب برخاست. گفتم: چيست؟ چه شده؟ وقتي خود را بازيافت، در حالي که اشک از چشمانش جاري بود گفت: رسول اکرم(صلى الله عليه وآله) را در عالم رؤيا مشاهده کردم؛ در حالي که در مسجد الحرام کنار امام خميني(رحمه الله) ايستاده بودم. روبهروي کعبه با امام بوديم که يک وقت ديدم پيامبر(صلى الله عليه وآله) به سمت ما ميآيند و من در حال گفتوگوي کوتاهي با امام بودم. سپس حضرت پيشتر آمدند و لبهاي خود را بر لبهاي من نهادند. مدّتي لبهاي پيامبر(صلى الله عليه وآله) بر روي لبهاي من بود و حال که از خواب بيدار شدهام، حرارت آن را کاملاً احساس ميکنم. سپس افزود من منتظر حادثهاي شگفت هستم و چند شب بعد به شهادت رسيدند.[2]
حکمت تجليلها و تکريمها
آري مطهري پس از عمري تلاش علمي و فعاليتهاي فرهنگي سياسي به فوز عظيم شهادت نائل شد؛ ولي جامعه اسلامي ما شخصيتي را از دست داد که به اين زوديها و آسانيها بازگشتپذير نيست. به همين دليل حضرت امام موسي بن جعفر(عليه السلام) فرمودهاند:
[1] سخنراني در مدرسه شهيد صدوقي با عنوان «رمز موفقيت علامه شهيد مرتضي مطهري»، (12/2/1379)؛ سخنراني در دانشگاه علوم پزشکي رفسنجان، (12/2/1380). [2] سخنراني در جمع مردم تبريز در مسجد شعبان، (12/2/1378).