دادند، دنبال کرده، خطرش را به جان بخريم و در راه ترويج دين نه از دشمنان بترسيم، نه از ظاهرسازان. کساني که به ظواهر و مسائل سطحي بسنده ميکردند نميتوانستند حرکت عميق و ريشهاي مطهري را تحمل کنند و بدين جهت، او را با سرزنشهاي خود ميآزردند. مطهري نيز تاب ظاهرگرايي آنان را نداشت و بدين سبب تنها بود. اما او از راهش دست برنداشت و هنگامي که وظيفهاش را بازشناخت، پيش رفت، تا در تاريکيهايي که اين خوديهاي نادان به وجود آورده بودند، چراغهايي را روشن کند. او تنها به دادن شعار بسنده نکرد و به ميدان عمل گام نهاد. مطهري از اينکه محافل و مراسمي گسترش مييابد که در آنها دوستي بدون شناخت نسبت به دين و معصومين ترويج ميشود، ناراحت بود. وي نوحهخوانان غوغاگري را که در اين مجالس فرياد ميزدند و گهگاه تحريفات، بدعتها، خرافات و مسائل متضاد با سيره و سخن ائمه(عليهم السلام) مطرح ميکردند، نمونه کساني ميدانست که در سوره حجرات از آنها ياد شده است. همانان که با فرياد و نعره رسول خدا را مخاطب قرار داده، جملاتي عوامانه بر زبان جاري ميساختند. خداوند اين افراد را از چنين روشي نهي کرده، زيرا بيادبي مقدمهاي براي از بين بردن اعمال است. قرآن اعتراض ميکند که چرا اينان با عباراتي سخيف، لحني نامناسب و نامأنوس به گفتوگو با رسول اکرم(صلى الله عليه وآله) ميپردازند.
نبايد فراموش کرد، همين ظاهرگرايي و پرهيز از ژرفابخشي به فرهنگ مذهبي و معنوي است که برخي جوامع را به انحراف کشانده است. ظاهرگرايي بنياسرائيل موجب شد آنان گوساله سامري را همسنگ معجزات نبي خدا تلقي کنند و همانگونه که با اژدها شدن عصايي به موسي ايمان آوردند، با در آمدن صدايي از حلقوم گوساله، به طريقه سامري دل بستند. جنبه مهم خيانت اهل کوفه به حضرت علي(عليه السلام) و بهانهجويي در ياري آن حضرت و فرزندانش امام حسن و امام حسين(عليه السلام)، همين سطحينگريها، توجه به احساسات و ترويج مسائلي به دور از معرفت بود. در تبيين شخصيتها بايد