2ـ لازم است هر يك از دو مركز مزبور، عناصر اصلى فرهنگ اسلامى را بشناسد و بشناساند. در اين زمينه لازم است پايه هاى فهم دينى بر اساس يقين نهاده شود و با نفوذ شك و ترويج شك گرايى مبارزه شود.
بهترين راه براى مبارزه با شك و شك گرايى آن است كه شناخت خود و ديگران را از باورها و ارزشهاى دينى، مضاعف سازيم و به يقين منطقى دست يابيم.
مثلاً در زمينه عقايد به يك سلسله باورهاى درست و يقينى دست يابيم و آنها را به ديگران عرضه و براى آنها اثبات نمائيم. (بحثهاى مربوط به هستى شناسى)
و در زمينه ارزشهاى اسلامى، وجود يك سلسله ارزشهاى ثابت و پايدار را به اثبات برسانيم و وجه بطلان سخنان بى پايه كسانى كه ارزشهاى را امور اعتبارى و نياز پرورده مىدانند مدلَّل سازيم. (فلسفه اخلاق و فلسفه حقوق)
و در برابر كسانى كه مىكوشند تا از ميزان پاى بندى مردم به اعمال شرعى بكاهند: گناه و حرام را خوب جلوه دهند و تقيّد به مسائل شرعى را «خشكِ مقدّسى» بنامند. خود و ديگران را به عمل كردن به مسائل شرعى وا داشته و تشويق نمائيم.
و پيش از همه اين بحثها بر ما لازم است كه در برابر كسانى كه اصل وجود يقين را يك ضد ارزش تلقّى مىكنند و از شكاكيّت و نسبيّت در معرفت، تبليغ مىنمايند امكان معرفت يقينى را اثبات كنيم و از اين رهگذر عقايد دينى و ارزشهاى اسلامى را از يك پشتوانه معرفتشناختى برخوردار سازيم (بحثهاى مربوط به معرفت شناسى)