جلوه مىدهند. از اينرو، امروزه مىبينيم كه در ميان جوانان ما، تعداد قابل توجهى به پوشيدن لباسهاى ژاپنى علاقه پيدا كرده اند، با اينكه هيچگاه با فرهنگ و نوع زندگى ما متناسب نبوده است. در بازارهاى ما نيز لباسهاى ژاپنى، كه با سليقه ايرانيان هيچ سازگارى ندارد، رواج پيدا كرده است و برخى براى تفنّن، لباسهايى شبيه لباس فلان ستاره سينمايى ژاپنى خريدارى مىكنند.
اين كار با هيچ منطق و استدلالى سازگارى ندارد. اگر به آنها بگويند كه چرا اين لباس را مىپوشيد؛ آيا راحتتر است؟ مىگويند: خير. آيا زيباتر است؟ مىگويند: خير. آيا با سليقه و ذوق خود آن را انتخاب كرده ايد؟ مىگويند: خير. پس چرا آن را مىپوشيد؟ مىگويند: براى آنكه فلان ستاره سينما در فلان فيلم شبيه اين لباس را پوشيده بود.
در موارد ديگر نيز مانند آرايش مو، بدون اينكه هيچ منطقى در كار باشد يا وجهى براى انتخاب وجود داشته باشد، فقط بخاطر آنكه يك هنرپيشه سينما مقبول واقع شده بيننده، حتى شيوه آرايش موى خود را نيز، از او تقليد مىكند. اين كارها بر يك سلسله اصول روانشناسى مبتنى است. كسانى كه اين شيوه ها را خوب آموختهاند براى اينكه اهداف خود را در جوامع ديگر تحقّق بخشند از اين روشها استفاده مىكنند. پس بايد متوجّه باشيم كه آنها از چه راههايى مىخواهند در فرهنگ و اعتقادات ما رخنه كنند و خود را براى مقابله با آنها آماده كنيم.
شيوه هاى مقابله با هجوم فرهنگى:
الف ـ آگاه كردن مردم از اهداف فرهنگ سازان غربى
به طور كلى، آنچه ما را از اين گونه تبليغات مصون مىدارد توجّه به اين