باستانى خود بازگرديم! آيا واقعاً فهم آنها اينگونه است يا اينكه خود را به نافهمى مىزنند؟ چه كسانى اين مسائل را مطرح مىكنند؟ آيا صرف اينكه ما به جاى پيانو، نى بزنيم به فرهنگ اسلامى بازگشتهايم و مسأله هجوم فرهنگى حل شده است؟
نقش فرهنگ در تداوم انقلاب
كسانى كه از مباحث جامعهشناسى اطلاع دارند، مىدانند كه گاهى تغييرات اجتماعى در اثر تغييرات طبيعى و جبرى اتفاق مىافتد. فرض كنيد شرايط جغرافيايى و اكولوژيك يك جامعهاى به طور طبيعى دگرگون شود؛ در نتيجه، مردم آن جامعه مجبور مىشوند كه از زندگى كشاورزى دست بردارند. حال اگر شرايط فراهم باشد به زندگى صنعتى روى مىآورند وگرنه به تجارت مىپردازند. اين تغيير در اثر يك عامل طبيعى است: منطقه حاصلخيز به علت كمبود بارندگى خشك شده و شرايط كشاورزى فراهم نيست؛ بنا بر اين، مردم مجبور مىشوند كه از لحاظ اقتصادى در جامعه خود تغييرى به وجود بياورند و جامعه كشاورزى به جامعه صنعتى يا تجارى تبديل مىشود.
گاهى تغييرات در اثر تحولات صنعتى و تكنولوژيكى است: دانشمندان وسايل توليدى جديدى را اختراع مىكنند و در اختيار جامعه قرار مىدهند. با پيدايش ابزار جديد، شيوه توليد تغيير مىكند. وقتى ابزار جديد توليد، به آسانى، در اختيار جامعه قرار گيرد، مردم صنايع دستى و دشوار را رها مىكنند و شيوه توليد را تغيير مىدهند. در نتيجه، جامعهاى كه زندگى اقتصادى سادهاى داشت به جامعه صنعتى تبديل مىشود. در اين تحول عموم مردم نقشى نداشتند، به وسيله فرد يا گروهى، با پيشرفت