به دست مردانى بزرگ و داراى ارادههاى آهنين، نظير مرحوم نواب صفوى و يارانش، آن حركت شيطانى خاموش گرديد و خط بطلان بر آن كشيده شد. اين افراد خيال كردهاند كه امروز با تبليغ سياست تساهل و تسامح، ديگر آن غيرتهاى نواب صفوى گونه از بين رفته و غافلند از اين كه الان نيز همان روح در پيكر جوانان بسيجى ما وجود دارد.
4. نقد ديدگاه هرمنوتيكى با توجه به مفهوم «حق» در قرآن
بسيارى از شبهههايى كه امروز مطرح مىكنند قبلا هم سابقه دارد و دست كم چهل سال پيش كسانى به نام اسلامشناس، نظير اين شبههها را مطرح كردند. آن روزها هنوز جرأت نداشتند صريحاً بگويند قرآن كلام خدا نيست و ممكن است همه آن خطا باشد، اما مىگفتند اين داستانهاى قرآن، داستانهاى واقعى نيست؛ بلكه اينها اسطوره و افسانههايى است كه خدا بيان كرده و البته اغراض حكيمانهاى از بيان آنها در نظر داشته؛ نظير داستانهاى كليله و دمنه كه هيچ كدام واقعيت ندارد و همه هم اين را مىفهمند و مىدانند، اما نويسنده اين كتاب، شخص حكيمى بوده كه خواسته برخى مطالب حكيمانه و پندها و نصايح را در قالب داستانهاى حيوانات و از زبان آنها بيان كند، كه البته اين خود يك هنر و يك سبك ادبى ارزشمند و بديع است. اين هم كه خداوند در قرآن از اين روش براى بيان مقاصد خود استفاده كرده، دليلش، همانطور كه در نظريات جامعهشناسى بيان شده، اين است كه يك زمانى بود كه مردم خلأهاى روحى و ايدئولوژيك خود را با افسانهها پر مىكردند، روزگار اساطير بود و بزرگانى هم مىنشستند و اسطورههايى مىبافتند و سر هم مىكردند و آنها را براى مردم مىگفتند تا ضمن سرگرمكردن آنان، پندهاى حكيمانه و خردمندانهاى را نيز براى ايشان بيان كنند. در اين زمينه، اساطير يونان بسيار معروف است و شهرت جهانى دارد و امروزه اصلا علمى به نام اسطورهشناسى و تفسير اساطير وجود دارد، كه ببينيم منظور از اين داستانهايى كه به زبان حيوانات و نظاير آن گفته شده چيست و چه رمز و پيامى در آنها نهفته است. قرآن هم به همين صورت است كه داستانهاى آن در واقع اسطورههايى بيش نيست و داستان واقعى نيستند و آنچه در آنها مهم است كشف پيام و رمزى است كه در آنها وجود دارد؛ مثلا در مورد داستان هابيل و قابيل كه در قرآن آمده، گفتهاند اين طور نيست كه واقعاً در خارج هابيل و قابيلى بودهاند و قابيل از روى حسد و به خاطر قبولشدن قربانى برادرش هابيل و قبولنشدن