اعمال از طريق فيلم، روزنامه، كتاب و كاريكاتور نيز همين حكم را دارد و فرقى نمىكند. چه تفاوتى مىكند كه كسى با زبان به ديگران تهمت بزند و آبروى آنها را بريزد يا با نوشتن در كتاب و روزنامه اين كار را انجام دهد؟ برخى فكر مىكنند كاغذ روزنامه قداست دارد، كه با زبان نمىشود بىدليل نسبت ناروايى به كسى داد اما بدون سند و مدرك و فقط بر اساس اين كه «گفته مىشود» يا «شنيده شده» مىتوان يك صفحه كامل روزنامه را پر از تهمتهاى ناروا بر عليه يك فرد كرد!
شما گاهى از نزديك و رودررو با كسى صحبت مىكنيد و به او اظهار محبت و ارادت مىنماييد و گاهى نيز همان اظهار محبت و علاقه و ارادت را در نامه مىنويسيد و براى آن شخص مىفرستيد. مگر اينها با هم فرق دارند و آنكه رودررو بوده اظهار محبت است و آنكه در كاغذ نوشتهايد اظهار نفرت؟! وقتى مطلب يكى است، چه با زبان گفته شود و چه با قلم بر روى كاغذ نوشته شود هيچ تفاوتى نمىكند. بلى اين فرق را دارد كه شما وقتى آن را در كتاب و روزنامه مىنويسيد و منتشر مىكنيد اثرش دهها و صدها و هزارها برابر مىشود. اگر فحش و ناسزا گفتن و تهمت زدن با زبان و روياروى به كسى بد است، نوشتن آن در نامه يا بيان آن به وسيله فيلم و نمايشنامه هم بد و ناپسند است و هيچ تفاوتى ندارد. اگر در حضور چند نفر و با زبان آبروى كسى را بردن بد است، بردن آبروى او نزد هزاران و ميليونها نفر از طريق چاپ يك مطلب در كتاب و روزنامه به مراتب بدتر است، نه اين كه به يك باره حكم عوض شود و چون روزنامه شده نه تنها بد نباشد بلكه بسيار هم مقدس تلقى شود!
بنابراين، رسانهها در اسلام حكمى جداى از بيان گفتارى ندارند. اگر جايى «گفتارى» اخلاقاً مذموم دانسته شده، بيان آن از طريق رسانههاى ديگر نيز اخلاقاً مذموم است. اگر جايى گفتارى حرام شده، بيان آن از هر طريق ديگر نيز حرام است. اگر جايى براى گفتارى، قانونى حقوقى بيان گرديده و قابل منع و پىگرد دانسته شده و مجازاتى براى آن تعيين گرديده، حكم بيان آن از طريق ساير رسانهها نيز همان است. اگر هم به عكس، در جايى گفتن يك مطلب و عكسالعمل گفتارى واجب دانسته شده، در صورت داشتن امكانات، بيان آن به وسيله رسانههاى ارتباطى ديگر نيز واجب است.
5. «تكليف» بيان
البته تصور نشود كه اسلام به مقوله بيان (چه گفتارى و چه رسانهاى) فقط ديدگاه منع و حصر