قبل نيز نمونههايى از آن را ذكر كرديم. در هر حال در اين جا نمىخواهيم به سراغ نمونههاى عينى و واقعيت خارجى برويم و فقط منظور اين است كه متذكر اين نكته باشيم كه ما فعلا صرف نظر از اين كه واقعيت خارجى چيست، مىخواهيم در مقام بحث علمى ببينيم آيا اولا رسانهها بايد كاملا آزاد باشند و هيچ حد و مرز و شرط و قيدى در مورد فعاليت آنها نبايد وجود داشته باشد؟ و ثانياً آيا واقعاً اسلام در اين باره هيچ نظرى ندارد و چون از مسايلى است كه تازه پيدا شده و در زمان ظهور اسلام نبوده، هيچ حكمى در مورد آن داده نشده و ما بايد در اين باره به عرف و افكار عمومى مراجعه كنيم؟ يا اين كه مىتوان از اصول و قواعد فقه و معارف اسلام حكم اين مسأله را استخراج نمود؟
3. بيان نظر اسلام درباره آزادى بيان و مطبوعات
اما در مورد سؤال اول بايد بگوييم اين بحث كه آيا مطبوعات و رسانههاى جمعى «بايد» آزادباشند يا «نبايد» آزاد باشند از گروه قضاياى «بايد و نبايد» و از سنخ قضاياى ارزشى است. بنابر اين بحث از اين مسأله بازمىگردد به يك بحث اساسى ديگر در مورد ملاك و منشأ تعيين ارزشها كه قبلا به تفصيل درباره آن بحث كردهايم. كسانى معتقدند ارزشها تابع خواست و سليقه مردم هر جامعه هستند و به همين دليل نمىتوان از «بايد و نبايدها» و «ارزش»هاى كلى و ثابت و هر زمانى و هر مكانى سخن گفت. طبيعى است كه بر چنين مبنايى بايد تعيين كنيم در چه زمانى و در چه جامعهاى قرار داريم تا ببينيم بر اساس خواست و سليقه مردم آن زمان و آن جامعه چه بايد بگوييم. اما همچنان كه قبلا اشاره كرديم اين مبنا از نظر ما مردود است و ما معتقديم كه همه ارزشهاى اجتماعى را نمىتوان با نظرسنجى و مراجعه به خواست عمومى تعيين كرد؛ بلكه بسيارى از ارزشها بر اساس مصالح واقعى انسانها تعريف مىشود. علاوه بر آن كه همه ارزشهاى اجتماعى يك جامعه نيز بالاخره بايد مبنايى عقلانى داشته باشند و از يك نظام منسجم و منطقى برخوردار باشند. بر اين اساس، در مورد سؤال دوم نيز طبعاً به اين نتيجه خواهيم رسيد كه بايد و نبايدهايى كه ما در زمينه آزادى مطبوعات مطرح مىكنيم تابع نظام ارزشى اسلام خواهد بود؛ همانگونه كه اين مسأله در هر نظام ارزشى ديگرى هم مطرح شود تابع همان نظام ارزشى خواهد بود.
اجمالا درباره نظام ارزشى اسلام بارها اشاره شد كه نظامى است هرمى شكل كه يك نقطه