گفته شد كه برخى حقوق انسان، به عنوان «حقوق اساسى» و «فوق قانون» تلقى مىشود. اين حقوق در «اعلاميه جهانى حقوق بشر» مورد تأكيد واقع شده است و به اعتقاد بعضى حقوقدانان، در تدوين قانون در هر كشورى مىبايستى اين حقوق رعايت گردد. در اين زمينه، بحثهاى فلسفى بسيارى صورت پذيرفته است. برخى خواستهاند اين حقوق را «حقوق طبيعى» يا «حقوق فطرى» انسان تلقى كنند و گفتهاند از آنجا كه انسان داراى يك سرى حقوق طبيعى يا فطرى است، لازمه آن بهرهمندى از اين حقوق اساسى است. يكى از اين حقوق كه بسيار بر آن تأكيد مىشود «حق حيات» است. هر انسانى حق دارد از «زندگى» بهرهمند باشد و كسى نبايد حق حيات او را مورد خطر قرار دهد. همانطور كه گفته شد، از نظر اسلام اصل اين حق معتبر دانسته شده و بسيار با اهميت تلقى گرديده و براى رعايت آن احكام زيادى وضع شده است. در اهميت اين حق همين بس كه از منظر قرآن اگر كسى انسانى را بكُشد به منزله اين است كه همه انسانها را به قتل رسانده است: أنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْس أَوْ فَسَاد فِى الاَْرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعا[1]؛ هر كس كسى را جز به قصاص قتل، يا (به كيفر) فسادى در زمين بكشد، چنان است كه گويى همه مردم را كشته باشد.
البته اهميت «حق حيات» به اين معنا نيست كه اين حق در هر شرايطى ثابت است، بلكه محدود به حدود معيّنى است. چنانچه فردى اقدام به فساد، قتل نفس و يا جنايتى نمايد، و امنيت مادى و معنوى جامعه را به مخاطره اندازد حق حياتِ او ساقط مىگردد.
يكى ديگر از حقوق مهم انسان كه فوق قانون تلقى مىشود «حق كرامت» است. وضع و تدوين قوانين كشورها بايد به گونهاى باشد كه احترام و كرامت انسان محفوظ بماند. «كرامت»