ظاهر مىگردد. مسأله «تجسّم اعمال» كه در علم «كلام» از آن سخن مىرود، همان آثارِ حقيقى اعمال است؛ ولى براى اينكه انسانها تشويق شوند و رغبت بيشترى براى رعايت مصالح پيدا نمايند، آن را در قالب امر و نهى، و واجب و حرام قرار داده است و در مواردى نيز با وضع مقررات كيفرى زمينه بيشترى براى رشد انسانها و نيل به اين مصالح را فراهم ساخته است.
9. شرايط كلى نيل انسان به رحمت الهى
از آنچه گفته شد، اين نتيجه به دست مىآيد كه براى نيل انسان به رحمت الهى، دست كم دو گونه شرايط لازم است: يكى شرايطى كه به هدايت و راهنمايى و دادن شناخت صحيح بازمىگردد و اينكه چه كارى خوب و چه كارى بد است. از بعضى آيات به خوبى به دست مىآيد كه اين دو راه خوب و بد به انسان نشان داده شده است مانند: ءِانَّا هَدَينَهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِراً وَ إِمَّا كَفُورًا[1]يا اين آيه: وَ هَدَيْنَهُ النَّجْدَيْن[2] و يا اين آيه: فَأَلْهَمَهَا فُجورَهَا وَ تَقْوَيهَا[3]؛ سپس پليدكارى و پرهيزگاريش را به آن الهام كرد.
دسته ديگر شرايط مربوط به اين است كه زمينه امكان عمل فراهم گردد. به ملاحظه همين شرايط است كه «حقوق» و امتيازاتى براى انسان در نظر گرفته شده است. وضع اين «حقوق در اسلام» به منظور تتميم زمينه انتخاب و اختيار آزادانه براى انسانها است، به گونهاى كه بتوانند هر چه بيشتر و بهتر در راه تكامل خويش گام بردارند. اگر انسان در زندگى خويش فاقد حقوق باشد، قدرت بر هيچ عملى نخواهد داشت. انسان در چارچوب قانون حلال و حرامِ خداوند، داراى حق ازدواج، حق سُكنا، حق انتخاب شغل و ساير حركات و اَعمال اختيارى است. هدف آفرينش هم اين بوده كه انسان با اختيار خويش، زمينه رحمت ابدى و بىنهايت الهى را بهدست آورد و فرض «انسانِ دستبسته» و «انسانِ بىاختيار» خلافت حكمت الهى است.
همان حكمتى كه موجب مىشود خداوند انسان را هدايت كرده و راه خير و شر را به او بنماياند، اين اقتضا را نيز دارد كه انسان داراى قدرت انتخاب و آزادى اراده باشد. در اين حالت است كه براى انسان قدرت پيمودن هر دو مسير فراهم است. حال اين پرسش مطرح مىشود كه اصالت با كدام است؛ خير يا شر؟ بديهى است كه اصالت با راه خير است، ولى از
[1] انسان (76)، 3، ترجمه آن گذشت. [2] بلد (90)، 10، ترجمه آن گذشت. [3] شمس (91)، 8.