لِزَوْجِكَ فَلاَ يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى. اِنَّ لَكَ أَلاَّ تَجُوعَ فِيهَا وَ لاَ تَعرَْى. وَ أَنَّكَ لاَ تَظْمَؤُا فِيهَا وَ لاَ تَضْحَى[1]؛ پس گفتيم: اى آدم! در حقيقت، اين [ابليس] براى تو و همسرت دشمنى [خطرناك]است، زنهار تا شما را از بهشت به در نكند تا تيرهبخت گردى. در حقيقت براى تو در آنجا اين [امتياز]است كه نه گرسنه مىشوى و نه برهنه مىمانى و [هم]اينكه در آن جا نه تشنه مىگردى و نه آفتابزده. لسان اين آيه، لسان يك امر ارشادى است؛ چون مىگويد اگر از آن شجره منهيّه استفاده نكنيد، در اين جا گرسنگى، تشنگى و رنج نخواهيد داشت، و به چيزى بيش از اين اشاره ندارد.
در هر حال، هر چند امر و نهى ارشادى و نشان دادن راه خوب و بد يكى از الطاف خدا به انسان است، امّا لطف خدا به انسان آنگاه تمام شد كه علاوه بر آن، تكاليف الزامى را هم به صورت «بايد و نبايد» و در قالب «امر و نهى مولوى» ابلاغ فرمود. در اينجا خداوند كارهايى را كه خوب بوده و به سعادت و خوشبختى هميشگى انسان منجر مىشود «واجب» و امورى كه موجب بدبختى انسان گشته و انسان را از مسير كمال و رشد باز مىدارد «حرام» كرده است. تكاليف الزامى خدا همانند امر و نهى صاحب برده نيست كه از اين طريق سود و منفعتى را كسب نمايد، بلكه او كمال و سعادت بندگان خود را دوست دارد و اين نهايت لطف اوست كه انسان را با امر و نهى به سوى سعادت سوق داده است.
6. كمال انسان در گرو وجود تكاليف مولوى
وجود اين الزام و امر و نهى ضرورت دارد؛ در غير اين صورت، لطف خدا تمام نمىشد. بعضى نمونههاى عينى را كه در زندگى روزمره ما وجود دارد، مورد توجه قرار دهيد. همه ما به بسيارى از كارهاى خوب آگاهى داريم و مىدانيم انجام آن مفيد است؛ مانند: ورزش، رعايت بهداشت، كمخورى و پرهيز از دخانيات و مواد مضر ديگر؛ ولى چند درصد مردم ورزش مىكنند و آن را جزو كارهاى روزمره خويش قرار مىدهند؟ آيا همه مردم به ورزش كه موجب تندرستى است، ارزش و اهميت مىدهند؟ همه مردم مىدانند امساك و كمخورى نقش خوبى در سلامتى بدن دارد. اصطلاح شرعى امساك، همان «روزه» است كه داراى يك سرى قيود و شرايط است، امّا چه وقت انسان براى حفظ سلامتى، تن به روزه و امساك مىدهد؟ با وجودى كه مىدانيم اين