قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانيده و بر گوش او و دلش مُهر زده و بر ديدهاش پرده نهاده است؟ آيا پس از خدا چه كسى او را هدايت خواهد كرد؟ آيا پند نمىگيريد؟
گزاف نيست اگر تعبير زيباىِ فوق را، از معجزات كلام اللّه بدانيم. آيا مشاهده كردى كسى را كه تمايلات و خواهشهاى نفسانى خويش را، خداى خود قرار داده است؟ چنين كسى، با وجودى كه عالِم است، خدا او را گمراه ساخته است: اَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلم؛ يعنى در دانشگاه تحصيل كرده و داراى مدرك و عنوان دكترا است، ولى خودش را خداى خويش مىداند. فردى كه خدا او را گمراه ساخته، چه كسى مىتواند او را هدايت سازد؟ چرا خدا او را گمراه ساخته است؟! چون كتاب، هدايت و بيّنه روشن آمده، و حجت الهى بر او تمام گشته است؛ با اين حال از روى عناد و هوس آن را انكار مىنمايد. كسى كه سالهاى پيش در ردّ ماركسيستها و ماترياليستها كتاب نوشته و مطالب آنان را باطل ساخته است، چگونه در اين زمان خودْ همان سخنان باطل را در قالب تئورىهاى جديد عرضه مىكند؟ آيا اين همان «اَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْم» نيست؟! آيا مىتوان باور كرد او متوجه اين شبهه و سخن باطل نشده است در حالى كه 20 سال پيش، جواب همين شبهه را نوشته و در اختيار عموم قرار داده است؟! پس چگونه همان سخنان نادرست را به عنوان جزيى از تئورىهاى معرفتى خويش مطرح مىسازد؟!
كسى كه قدر نعمت خدا را نشناسد و عالمانه و عامدانه در پى انكار و ترديد نسبت به آن باشد، سرنوشتى جز اين نخواهد داشت كه خدا او را گمراه مىسازد و كسى نمىتواند او را به راه راست هدايت نمايد. گاهى جهالتِ انسان، او را به جايى مىرساند كه خود را خداى تام الاختيارِ خويش مىخواند و در اين حالت در مقابل آفريننده جهان هستى، ادعاى حقدارى مىكند، و به هيچ وجه خود را مكلف به انجام وظايف در مقابل آفريدگار نمىداند! از نظر او رابطه «عبد و مولا» مربوط به «قرون وسطا» است و انسان در اين عصر، «انسان مدرن» است و در انديشه «تكليف» نمىباشد. او فقط حق دارد كه حقوق خويش را از خدا باز ستاند. بنابراين، حق خود مىداند كه اعتراض كند چرا خدا او را مرد يا زن آفريده است؛ چه اينكه خود را طلبكار مىداند و در پى استيفاى حقوق خويش از خدا مىباشد!
7. انسان، وامدار يا طلب كار خدا؟!
به هر حال، دو راه وجود دارد: يكى راه راست و مستقيم، و ديگرى راه انحرافى. هر فردى بايد