بحث ما درباره «حقوق از ديدگاه اسلام» بود. گفتيم از فرمايشات ائمه معصومين(عليهم السلام)استفاده مىشود كه تمام «حقوق انسان» فرع «حق خدا» است. اصلىترين حق در عالَم، حقى است كه خدا بر بندگانش دارد و ساير حقوق، فروع و شاخههايى از اين اصل هستند. به عنوان نمونه به دو نمونه از بيانات ائمه(عليهم السلام)؛ يكى از اميرالمؤمنين(عليه السلام) و ديگرى از امام سجاد(عليه السلام)استناد كرديم. مفاد هر دو اين بود كه حقوق انسان از «حق خدا» نشأت مىگيرد و اصيلترين حق، حقى است كه خدا نسبت به بندگانش دارد و آن حق اين است كه او را پرستش كنند و اوامرش را اطاعت نمايند. در مقابل، خدا هم براى بندگان حقى را قرار داده كه وقتى او را اطاعت و پرستش كنند، پاداشى در خور و شايسته به آنها عطا كند. اين مسأله با بعضى از مفاهيمى كه امروزه در ادبيات سياسى و جامعه شناسى مطرح است، سازگار نيست.
2. دو ديدگاه متضاد در مورد «تكليفگرايى»
احتمالا در برخى از مقالات، كتب و سخنرانىها خوانده يا شنيدهايد كه عدهاى مىگويند در اين عصر كه «عصر مدرنيته» است، انسان در صدد احقاق حقوق خويش است و نه در پى انجام تكاليف. براى روشن شدن اين مسأله، مناسب است در اين جا ورودى به اين بحث داشته باشيم.
آنچه در فرهنگ اسلامى با آن انس داريم، اين است كه انسان در مقابل خداى متعال داراى «وظايف» و «تكاليفى» است كه بايد از عهده انجام آنها برآيد و اصلا «علم فقه» به اين منظور تأسيس و تدوين گشته كه تكاليف انسان را مشخص كند. بارها اين فرمايش را از امام خمينى(رحمه الله) شنيدهايم كه، ما در پى انجام تكليف هستيم. بنابراين، مفهوم تكليف و وظيفه و