موجود عطا كرده است. اما براساس بينش غير دينى و مكاتب حقوقى ديگر، ما نمىتوانيم برهان عقلى بر اين مطلب اقامه كنيم و نهايت چيزى كه مىتوان گفت اين است كه بگوييم چون همه مردم اين حق را قبول دارند، پس اين حق ثابت است؛ كه البته اشاره كرديم مقبولات و مشهورات در قياسهاى جدلى مورد استفاده قرار مىگيرند و براى اقامه برهان مفيد نيستند.
6. توضيح فلسفى اعتبار حقوق از جانب خداوند
در ابتداى بحث اين جلسه اشاره كرديم كه اصطلاحى از «حق» كه ما در اين جا از آن بحث مىكنيم يك مفهوم اعتبارى است؛ برخلاف ساير اصطلاحات اين واژه كه طى جلسات گذشته آنها را برشمرديم و مفاهيمى حقيقى بودند. اصولا مفاهيمى كه در اخلاق يا حقوق به كار مىروند مفاهيمى اعتباريند و مفهوم حق نيز يكى از آنهاست. اكنون با توجه به اين نكته سؤالى كه مطرح مىشود اين است كه آيا وقتى مىگوييم همه حقوق از خداست و از ذات اقدس الهى سرچشمه مىگيرد، بدين معناست كه مجموعهاى از اعتبارات از وجود خداى متعال ناشى مىشود؟ اگر اينگونه است، با توجه به اين كه در مقام الوهيت جايى براى اعتبار وجود ندارد و هر چه هست حقيقى و تكوينى است، پس استناد امور اعتبارى به خداوند چه معنايى دارد؟
قبل از اين كه به پاسخ اين پرسش بپردازيم، بايد توجه داشته باشيم كه اين بحث يك بحث تخصصى و فنى است و در خطبههاى نماز جمعه كه همه نوع مخاطبى دارد، نمىتوانيم به تفصيل به آن بپردازيم، ولى به هر حال براى تكميل بحث، اشارهاى به آن مىكنيم.
پاسخ پرسش مذكور اين است كه اعتبار كردن، گاهى براى رعايت حال اعتبار كننده است و گاهى براى رعايت حال كسى است كه براى او آن اعتبار انجام گرفته است. خداوند كه در اين جا اعتبار مىكند نه به لحاظ خودش، بلكه به خاطر رعايت حال ما انسانهاست؛ يعنى چون انسان سروكارش با مفاهيم است و براى تفهيم و تفاهم و انتقال آنچه در ذهن و قلب خود دارد از الفاظ و مفاهيم استفاده مىكند، خداوند هم هنگامى كه بخواهد با ما انسانها سخن بگويد، بايد از مفاهيم و الفاظ استفاده كند و در غير اين صورت ما نمىتوانيم به مقصود و منظور خداى متعال دست پيدا كنيم. ممكن است تشبيهى بتواند در توضيح و فهم بهتر مطلب كمك كند:
ما معتقديم كه خداوند مكان ندارد، با اين حساب پس چرا به هنگام نماز به سمت خاصى (قبله) مىايستيم و نماز مىخوانيم؟ يا چرا به هنگام دعا و يا قنوت نماز، دستهايمان را به