نام کتاب : پاسخ استاد به جوانان پرسشگر نویسنده : مصباح یزدی، محمد تقی جلد : 1 صفحه : 329
رابطه نسبيت معرفت با بحث «زبان دين»
پرسش:
فرضيه نسبى بودن معرفت دينى چه ربطى به مبحث «زبان دين» دارد؟
پاسخ: مبحث زبان دين و ارتباط آن با اين تئورى كه نظر و برداشت افراد از دين مطلق نيست، از آنجا ناشى شد كه طى چند قرن اخير، در اروپا، در فلسفه دين و كلام جديد بحث جديدى تحت اين عنوان مطرح شد كه آيا زبان دين واقع نماست و يا زبان دين سمبليك، رمزى و زبان اسطوره است. توضيح اين كه: انسانها گاهى در مقام تفاهم با يكديگر، چه در محاورات شفاهى و عرفى و ساده و چه در محاورات علمى و فلسفى، الفاظ و تركيبات را به قصد نشان دادن واقعيتهاى خارجى به كار مىبرند. گاهى نظرشان اين است كه افراد را متوجه يك واقعيت عينى و خارجى كنند و گاهى در موضوعاتى چون منطق نظرشان اين است كه افراد را متوجه واقعيتهاى ذهنى كنند. مثلا وقتى كسى مىگويد: «هوا روشن است» قصد او از به كار بردن اين جمله خبرى و تركيب خاص ادبى اين است كه شنونده را متوجه اين حقيقت كند كه هواى محيط بر وجود آنها روشن است و نيازى به استفاده از چراغ نيست. بىترديد اين زبان واقعنماست و عيناً از واقعيتهاى خارجى حكايت مىكند. شبيه همين زبان در رياضيات، منطق و فلسفه نيز با تصرّفاتى كاربرد دارد. بر اين اساس است كه گفته مىشود زبان علم و زبان فلسفه واقعنماست و از واقعيتهاى خارجى و يا ذهنى حكايت دارند.
اما گاهى الفاظ و تركيبات زبانى به قصد ارائه واقعيت خارجى و يا ذهنى به كار نمىروند و گرچه الفاظ و تركيبات عيناً همان الفاظ و تركيباتى هستند كه در برخى علوم و ساحتها واقع را نشان مىدهند، امّا در زمينههايى گوينده و نويسنده نمىخواهد از طريق آنها واقع را نشان دهد. مثل زبان اسطوره و افسانه كه در صدد ارائه واقع نيست و از اين رو گفته مىشود چنين زبانى واقع نما نيست. وقتى ما كتابهاى داستانى مثل كتاب كليله و دمنه را مىخوانيم، مىبينيم كه جملات و تركيبات در آنها به گونهاى تنظيم
نام کتاب : پاسخ استاد به جوانان پرسشگر نویسنده : مصباح یزدی، محمد تقی جلد : 1 صفحه : 329