نام کتاب : پاسخ استاد به جوانان پرسشگر نویسنده : مصباح یزدی، محمد تقی جلد : 1 صفحه : 220
انسان، حاكم بر سرنوشت خويش؟
پرسش:
مفهوم «حاكميت انسان بر سرنوشت خود» چيست؟ و آيا حاكميت خدا اين حاكميت (= حاكميت انسان) را نفى مىكند؟
پاسخ: واژه «حاكميت» در دو بخش از حقوق قابل طرح است (البته چون الفاظ مشابهاند، كسانى كه اطلاع كافى ندارند آنها را جابجا به كار مىبرند): يكى در حقوق بينالملل عمومى است كه گفته مىشود هر ملتى حاكم بر سرنوشت خويش است. در حقوق بينالملل جا افتاده كه هر ملّتى حاكم بر سرنوشت خويش است؛ يعنى، ديگران حق استعمار و حق قيموميت بر هيچ ملتى را ندارند. «حاكميت ملى»؛ يعنى، هر ملّتى در مقابل ملت ديگر استقلال دارد و خودش حاكم بر سرنوشت خويش است و هيچ ملتى حق ندارد خود را قيّم ساير ملّتها بداند، هيچ دولتى حق ندارد خود را قيّم فلان كشور بداند. اين يك اصطلاح است كه جايگاه و بسترش روابط بينالملل است.
اصطلاح دوم، حاكميت افراد در درون يك جامعه است، اين اصل مربوط به حقوق اساسى است؛ يعنى، در درون يك جامعه كه متشكل از اصناف و گروههايى است (صرفنظر از اين كه آن جامعه با جوامع ديگر و با كشورهاى ديگر چه ارتباطى دارد)، هيچ صنفى بر صنف ديگر و هيچ گروهى بر گروه ديگر از پيش خود حق حاكميت ندارد. بر خلاف ديدگاه طبقاتى كه در آن حاكمان همواره از طبقهاى خاص مانند طبقه اشراف، زمينداران و يا از نژاد خاصى بودند. اين اصل كه مبيّن حاكميت هر فردى بر سرنوشت خويش است، حاكميّت طبقه خاص، يا حاكميت فرد خاصى را بدون ضابطه و از پيش خود بر ديگرى نفى مىكند.
چنان كه مشاهده مىشود بستر اين حقوق و اصول «روابط انسانها» با يكديگر است، نه «رابطه انسان با خدا». كسانى كه اين اصول را مطرح كردهاند ـ چه اين كه معتقد به دينى بودهاند يا نبودهاند ـ هيچگاه رابطه بين انسان و خدا را در نظر نگرفتهاند، تا بگويند خدا
نام کتاب : پاسخ استاد به جوانان پرسشگر نویسنده : مصباح یزدی، محمد تقی جلد : 1 صفحه : 220