بهتر است ابتدا توضيحى درباره مفاهيم اصلى سؤال داده شود، سپس به پاسخ بپردازيم.
حكومت
گر چه تعريفهاى مختلفى از اين واژه در كتب علوم سياسى ارائه شده است، امّا، مىتوان حكومت را به طور ساده اين گونه تعريف كرد: حكومت ارگانى رسمى است كه بر رفتارهاى اجتماعى افراد جامعه نظارت داشته، و سعى مىكند به رفتارهاى اجتماعى مردم جهت ببخشد. اگر مردم از طريق مسالمت آميز، جهت دهى را پذيرا شدند، مطلوب حاصل است وگرنه حكومت با توسّل به قوه قهريه اهدافش را دنبال مىكند؛ يعنى اگر كسانى از مقررات وضع شده كه براى رسيدن به هدف مورد نظر حكومت لازم است، تخلف كنند با كمك دستگاههاى انتظامى مجبور به پذيرفتن مقررات مىشوند. كه اين تعريف شامل حكومتهاى مشروع و نامشروع مىشود.
ضرورت حكومت
در نظريات مختلفى كه درباره حكومت گفته شده است به ضرورت وجود حكومت در جامعه اعتراف شده است. تنها مكتب «آنارشيسم» منكر ضرورت وجود حكومت است. آنارشيستها معتقدند بشر مىتواند با اصول اخلاقى، زندگى اجتماعى خويش را اداره كند و نيازى به حكومت نيست. آنها معتقدند بايد آن چنان حركت كرد كه به اين نتيجه رسيد؛ يعنى بايد مردم چنان تعليم و تربيتى دارا باشند كه بدون نياز به حكومت، جامعه را اداره كنند.
مكاتب ديگر، اين نظريه را منافى با واقعيات و به تعبيرى آن را غير واقع بينانه مىدانند در طول قرنها بلكه هزاران سال تجربه نشان داده است در هر جامعهاى افرادى هستند كه به قوانين اخلاقى ملتزم نيستند و اگر قدرتى آنان را مهار نكند، زندگى اجتماعى را به هرج و مرج مىكشانند.