در طول تاريخ بشر، «آزادى» همواره به عنوان يكى از آرمانهاى مقدّس و والا براى افراد و جوامع انسانى مطرح بوده و داعيهداران «آزادىخواهى» در ميان همه اقوام و ملل از ارزش و احترام خاصّى برخوردار بوده و انسانهايى بزرگ و در خور ستايش به شمار مىرفتهاند. آزادى در منظر انسانها آن چنان مهمّ و حياتى جلوه مىكرده كه حاضر شدهاند براى نيل به آن متحمّل رنجها و مشقّتهاى طاقتفرسا شده و جان و مال و همه هستى خود را در راه آن فدا نمايند و صدها هزار و بلكه ميليونها نفر در پاى آن جان باختهاند. و بىجهت نيست كه وقتى در مقطعى از تاريخ، انديشهاى بنام «ليبراليسم» ظهور مىكند به سرعت در سراسر دنيا منتشر شده و طرفداران زيادى مىيابد؛ به طورى كه امروزه بسيارى از كشورها و شخصيتها و انديشمندان آنها، ليبراليسم را به عنوان يكى از اصول قطعى و برگشتناپذير نظام و تفكر خود تلقّى كرده و به آن مباهات مىكنند.
اما براستى آزادى چيست و مشخّصاً چه مفهومى دارد؟ اصول و مشخّصههاى ليبراليسم كدامند؟ اصولا آيا انسان موجودى است آزاد و مختار يا مجبور و مقهور؟ دين و آزادى چه نسبتى با هم دارند؟ آيا آزادى دين را قيد مىزند و يا دين آزادى را و يا هيچ كدام؟ آزادى بيان به عنوان يكى از مصاديق مهم آزادى، به خصوص در جوامع مدنى امروزى، چگونه تعريف و تحديد مىشود؟ رويكرد اسلامى در باب آزادى بيان و مطبوعات چيست؟ بخش اول اين كتاب به پاسخ اين پرسشها و چند پرسش ديگر در همين زمينه پرداخته است.
اصطلاح ديگرى كه اين روزها در جامعه ما، و به خصوص در محافل علمى، رونق خاصى داشته و زياد تكرار مىشود و سخنرانىها و مقالات و مطالب متعدّدى در دفاع يا نقد آن وجود دارد، اصطلاح پلوراليسم[1] است. اين مفهوم، كه در فارسى به «كثرتگرايى» ترجمه مىشود، در واقع اشاره به تفكرى دارد كه بر اساس آن تكثّر و چندگانگى در حوزههاى گوناگونى نظير