حالت عادى دارد (و در حقيقت شأن قانون هم در همه جا ذكر موارد مربوط به وضعيّت عادى است) در همين چارچوب بيان شده در قانون اساسى عمل مىشود: اما اگر حالتى فوق العاده و پيشبينى نشده در وضعيّت كشور يا مديريّت آن پيش بيايد، رهبر بمقتضاى ولايت مطلقه الهى كه از طرف شارع مقدّس به او عنايت شده است، مىتواند در جهت رفع بحرانها و تأمين مصالح جامعه اقدام و دخالت نمايد:
اميد آنكه با شناخت صحيح و دقيق ديدگاههاى امام عظيمالشأن(رحمه الله) كه برگرفته از قرآن و سنّت است از تفسيرهاى سليقهاى و نادرست از نظرات ايشان پرهيز، و در جهت تحقّق تفكّر نورانى ايشان گام برداريم. انشاءاللّه
11. منظور از اينكه ولى فقيه مىتواند احكام فرعى اسلام را تغيير دهد يا آنها را تعطيل كند، چيست؟
مىدانيم كه از ديدگاه عقيدتى ما قانونگذار، خداى متعال است و در عرض او هيچكس حقّ قانونگذارى ندارد، پس چگونه مىتوان تغيير يا تعطيل احكام فرعى را به دست ولى فقيه توجيه كرد؟
بايد گفت مقصود از تغيير يا تعطيل احكام فرعى به دست ولى فقيه اين نيست كه حاكم شرعى در مقابل قانون الهى، قانون جديدى وضع كند يا اينكه قانون ثابتى را ناديده بگيرد و آن را تعطيل نمايد، بلكه منظور اين است كه ولى فقيه حق دارد با توجّه به اوضاع و احوال اجتماعى و رعايت مصالح اسلام، يك حكم شرعى را جايگزين حكم ديگر كند.
شأن ولى فقيه در نظام اسلامى
توضيح اينكه ولى فقيه كسى است كه اوّلا فقيه كاملى است، يعنى به تمام احكام و ارزشهاى دينى آگاهى كامل دارد و به مبانى و معيارهاى شرعى كاملا آگاه است. ثانياً مصالح جامعه اسلامى را در اوضاع و احوال متغير زمان بخوبى تشخيص مىدهد و مىداند در هر زمان مصلحت اسلام و مسلمانان چيست. با توجه به اين امور است كه ولى فقيه براساس آگاهى از مبانى اسلام تشخيص مىدهد شارع مقدس در اين اوضاع به اجراى حكم نخست راضى نيست، بلكه حكم ديگرى را مىطلبدو در واقع حكم اهمّ را بر حكم مهم مقدم مىدارد. كشف