تدبير امور مسلمانان بر مبناى قواعد دينى، در مقياس كلّ جامعه اسلامى است، و با تنظيم قوانين عامّ، كلّ اتّحاديه را به سمت اهداف مادّى و معنوى سوق مىدهد.
از سوى ديگر هر يك از كشورهاى عضو اتّحاديه با رعايت مصالح جامعه محلّى خود و با در نظر گرفتن وضعيّت زمانى و مكانى آن كشور به وضع قوانين خاصّ و تدبير امور مىپردازد. ضمن آن كه با رعايت و اجراى قوانين عامّ اتّحاديه، خود را در پيشبرد جامعه بزرگ اسلامى و تأمين اهداف آن يارى مىدهد.
به اين ترتيب هم در سطح گسترده ـ يعنى كلّ جامعه و اتّحاديه اسلامى ـ و هم در سطح هر يك از كشورهاى عضو، حاكميّت اسلام محقّق، و اهداف فردى و اجتماعى حاصل مىگردد.
ادامه اين روند (= داشتن حكومت فدرالى) چه بسا به تشكيل حكومت واحد جهانى، براساس الگوى اصلى اسلام منتهى شود، وبيش از پيش سعادتمندى را فراهم آورد.
8. آيا جدايى رهبرى نظام از مرجعيّت تقليد ـ آن گونه كه در قانون اساسى جديد پيشبينى شده است ـ مشكلى براى مردم پيش نمىآورد؟
اسلام آفرينش انسان را هدفدار و حكيمانه مىداند و معتقد است آدمى براى نيل به هدفى خاصّ آفريده شده است. اين هدف والا رسيدن به كمال نهايى، يعنى قُرب به خدا و برخوردارى از رحمت ابدى اوست. از آنرو كه نيل به چنين هدفى بدون برنامه ممكن نيست، بناچار بايد راهى فراروى انسان قرار گيرد تا وسيله رسيدن به مقصد باشد. اين راه جز عبوديّت خدا و تسليم محض در برابر اوامر و نواهى او نيست.
از سوى ديگر اسلام دينى جامع است كه هم در جنبه فردى و هم اجتماعىِ زندگى داراى احكام و مقرّرات است، و تأمين سعادت انسان در گرو عمل به قوانين فردى و اجتماعى است.
بايد افزود كه عمل به احكام و قوانين الهى نيازمند شناخت صحيح و دقيق آن است و تا زمانى كه اين احكام بخوبى شناخته نشود، نمىتوانيم بدرستى به آنها عمل كنيم؛ همچنان كه شناخت اين احكام در غير ضروريات دين نيازمند پژوهش گسترده و عميق كارشناسانه و روش تحقيقاتى ويژهاى است (كه اصطلاحاً به آن «فقاهت»، و به شخص پژوهنده و دين شناس «فقيه» و به علم در برگيرنده آن، «فقه» مىگويند).