شود! يا دسته ديگرى از به اصطلاح روشنفكران اسلامى، با تأثر از مكتب ليبراليسم، نظراتى را ارايه مىدهند كه مبتنى بر اصول و مبانى ليبراليسم و سكولاريسم است.
جايگاه بدعت در روايات
جا دارد در پايان اين بحث نگاهى گذرا به تعريف بدعت و شمارى از رواياتى كه در باره آن وارد شده داشته باشيم.
در معناى لغوىِ بدعت آمده است: بدعت پديدار ساختن سخن و نظرى است كه سابقهاى، نامى و شناختى از آن وجود نداشته است.[1] در باره اصطلاح شرعى بدعت نيز گفته شده: بدعت عبارت است از اينكه چيزى را كه از دين نيست، در آن داخل و وارد سازند.
بىشك از برجستهترين عوامل رشد بدعت در جامعه، سياستهاى غيردينى حاكمان و مبارزهها و فتنهها و دشمنىهايى است كه فراروى دين قرار مىگيرد. همچنين در اين جا نبايد نقش جهل، تسامح و سادهانگارى در امر دين و سطحىنگرى در تلقى و تبعيت احكام و خلط بين حلال و حرام، و نيز محدود ساختن دين به امور عبادى و كنارزدن آن از عرصه حيات اجتماعى را از نظر دور داشت. با توجه به فرجام زيانبار بدعت براى دين و جامعه، امير مؤمنان على(عليه السلام) مىفرمايد:
وَ مَا اُحْدِثَتْ بِدْعَةٌ إِلاَّتُرِكَ بِهَا سُنَّةٌ، فَاتَّقُوا الْبِدَعَ، وَ الْزَمُوا الْمَهْيَعَ، إِنَّ عَوَازِمَ الاْمُورِ أَفْضَلُهَا، وَ إِنَّ مُحْدَثَاتِهَا شِرارُهَا؛[2] هيچ بدعتى در دين ايجاد نمى شود مگر آن كه سنّتى ترك گردد. پس، از بدعتها