برخى از اين روايات از اين نظر مشكوك است؛ يعنى سند قطعى ندارد، يا بعضى از راويان آنها ناشناختهاند و يا در وثاقت و درستى گفتارشان ترديد داريم.
ب) از بين رفتن قراين روايات
در بسيارى از موارد، به هنگام صدور روايت از معصوم(عليه السلام)و نقل آن، ميان گوينده و شنونده قراينى وجود داشته است كه سبب مىشده شنونده مراد گوينده را به درستى فهم كند. اين قراين در گذر زمان از ميان رفته است و ما اكنون به آن دسترسى نداريم و به همين دليل فهم قطعى مراد پيامبر(صلى الله عليه وآله) يا امام(عليه السلام) از اينگونه روايات ميسّر نيست.
ج) از بين رفتن بسيارى از روايات
بعضى از راويان ـ كه در زمان حكومتهاى ستمگر مىزيستهاند ـ براى حفظ جان خود، كتابهاى روايىشان را در خاك مخفى مىكردند و پس از ساليانى كه به آن مراجعه مىشد بخشى يا همه آن از بين رفته بود. همچنين بخشى از متون روايى اوليه با خط كوفى رايج در قرن اول اسلامى نگاشته شده بود. اين نوع خط نقطه و اعراب ندارد. از اين رو بازخوانى و بازنويسى آنها در قرون بعد با دشوارى و خطا همراه بوده است.[1]
افزون بر اين، بعضى از روايات اهل بيت(عليهم السلام) بنا به دلايلى، از روى تقيّه بيان شده است؛ يعنى در جايى كه احتمال به خطر افتادن جان راويان و عمل
[1] در اين نوع خط، بازشناسى حروفى مانند: را و زا، صاد و ضاد، طا و ظا، و با و تا و ثا و تشخيص حروف مشدّد بسيار دشوار است.