اكنون كسانى مىگويند قرآن نيز همين طور است و هركس بر اساس ذهنيت خود چيزى از آن برداشت مىكند. اين بدان سبب است كه زبان قرآن از گروه زبانهاى واقعنما نيست. پس هركس مىتواند از آن برداشتى داشته باشد و برداشت همه هم صحيح است!
اما اگر چنين مبنايى پذيرفته شود و تلقّى ما از قرآن كريم، كتابى شبيه ديوان حافظ باشد كه هركسى برداشتى از آن مىكند، آيا كتاب هدايت خواهد بود؟ آيا پيامبر(صلى الله عليه وآله) و امامان معصوم(عليهم السلام) جانشان را براى ترويج چنين كتابى فدا كردند؟ پس اين همه هشدارهايى كه در پرهيز از تفسير به رأى دادهاند و تأكيداتى كه بر تفسير صحيح قرآن شده است براى چيست؟ اگر قرآن را همانند زمان فال گرفتن از ديوان حافظ بفهميم چه چيزى از آن باقى خواهد ماند؟ در اين صورت قرائت شاه مقبور نيز صحيح خواهد بود كه پيش از انقلاب در برابر مراجع و مردم مسلمان مىگفت من قرآن را بهتر از علما و مراجع مىفهمم و آنچه من مىگويم با روح دين سازگارتر است!
تعارض قرائتهاى متعدد با ادلّه عقلى و نقلى
خداوند به اقتضاى صفات كماليهاش اراده فرموده است كه بندگان خود را هدايت كند. قرآن كريم را نيز به همين منظور نازل فرموده است تا موعظه و شفا و حجّت بر مردم باشد. اگر قرار باشد هركسى بتواند هر معنايى را به اين كتاب نسبت دهد، نه تنها هدايتبخش نخواهد بود بلكه گمراه كننده مردم نيز خواهد بود و نقض غرض خواهد شد. از سوى ديگر دهها روايتى كه در باب اهتمام به تفسير صحيح قرآن و نكوهش از تفسير به رأى وارد شده است با چنين مبنايى ناسازگار است.