آن را منحصر به مقطع زمانى صدر اسلام دانست، و اساساً درباره چنين احكامى اختلاف فتوا معنا ندارد؛ زيرا اجتهاد در احكام ضرورى و قطعى دين، در حكم اجتهاد در برابر نص است كه بطلان آن بر همگان آشكار است.
دستآويز پنجم: نمادين بودن زبان دين
مدعيان تعدد قرائتها بر اين باورند كه زبان دين نيز مانند زبان رمزى و سمبليك و اسطوره، زبان مخصوصى است و براى بيان واقعيت نيست. پيشتر گفتيم كه برخى از عالمان غربى بعد از اكتشافات علمى به ويژه اكتشافات فضايى كپلر، كپرنيك، گاليله و ديگران، مطالب علمى را با مطالبى كه در آموزههاى كليسا و تورات و انجيلِ تحريف شده آمده بود، معارض ديدند. بنابراين براى سازگار نمودن كتاب مقدس با مطالب علمى، اختلاف «زبان علم» با «زبان دين» را مطرح كردند. مطالب دينى در صورتى با مطالب علمى ناسازگار است كه زبان كتاب تورات و انجيل را واقع نُما بدانيم، اما اگر گفتيم زبان كتاب مقدس غير واقع نُما است مشكلى پيش نمىآيد. از اين رو اين عالمان با طرح بحث «زبان دين» تلاش كردند اين مشكل را حل كنند. آنان گفتند كتاب مقدس زبان ديگرى همانند شعر و اسطوره دارد و هدف از آن، بيان واقعيات نيست.كتاب مقدس اساساً در پى آن نيست كه در باره جهان عينى بحث كند، بلكه خواسته است با بيان مطالبى از قبيل بهشت و جهنم و خدا و وحى و قيامت و مانند آن، مردم را به كارهاى نيك وا دارد و از كارهاى بد دور سازد و مردم كمتر دروغ بگويند و كمتر در پى غيبت و ظلم برآيند. وقتى مىگويند: «اگر ستم كنيد در آخرت دچار شكنجه و عذاب الهى مىشويد» براى آن است كه بدى ستمگرى را بيشتر مجسّم كنند، نه آن كه واقعاً بهشت و