تعهدى را.» اسلام در مورد اين گروه مىگويد اگر به هيچ نحو حاضر به بحث و مناظره نيستند و به هيچ توافقى تن نمىدهند، با آنها بجنگيد و آنان را به زور وادار به تسليم كنيد. البته حتّى در اين جا هم نمىگويد آنها را بكشيد و نسلشان را از ميان برداريد، بلكه جنگ تا جايى ادامه مىيابد كه حاضر به تمكين گشته و سر به راه شوند و دست از فتنه جويى بردارند.
بنابراين، اسلام در رابطه با غيرمسلمانان در مرحله اول، دعوت به بحث و مناظره مىكند تا از طريق منطق و استدلال به حقيقت دست يابند و معلوم شود حق با كيست. و در مرحله دوم نيز در صورت عدم پذيرش اسلام از سوى فرد يا گروهى، داوطلب جنگ و نزاع با آنان نيست، بلكه دعوت به صلح و هم زيستى مسالمت آميز مىكند.
ذكر يك نمونه تاريخى از نحوه برخورد اسلام با غيرمسلمانان
در همين جا بد نيست اشارهاى داشته باشيم به داستان نصاراى نجران كه پيامبر حاضر به بحث و مناظره علمى با آنان شد و آنها در بحث مغلوب شدند اما در عين حال زير بار نرفتند و حاضر نشدند مسلمان شوند. پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)از جانب خدا مأمور شد آنان را دعوت به مباهله كند و قرار شد روز بعد به نقطه مشخّصى بيايند و به يكديگر نفرين كنند تا هر كس كه بر باطل است عذاب الهى بر او فرود آيد. مسيحيان نجران ابتدا مباهله را قبول كردند اما وقتى فردا آمدند و ديدند پيامبر با عزيزترين كسانش، يعنى دخترش فاطمه و حضرت على و امام حسن و امام حسين(عليهم السلام) آمده، عقب نشينى كرده و حاضر به مباهله نشدند و انعقاد قرارداد و پرداخت جزيه به حكومت اسلامى را پذيرفتند.
به هر حال مىبينيم كه تنها راه جلوگيرى از جنگ هاى فرقهاى و مذهبى، بر حق دانستن تمامى اديان و مذاهب و فرق نيست بلكه راه هاى ديگرى نيز وجود دارد و اسلام خود، راه حلّى منطقى و بسيار پيشرفته در اين زمينه دارد.