حداقل دو انگيزه عقلايى براى پيدايش و قبول پلوراليسم وجود دارد:
يكى آن گرايش عاطفى بود كه مىگفت نمىشود همه انسان ها به جهنم بروند، و دومى هم براى جلوگيرى از جنگ و خونريزى است. اكنون سؤال اين است كه آيا راه حل اين مشكلات همين است؟ اگر بخواهيم از جنگ هاى مذهبى و اختلافات فرقهاى جلوگيرى كنيم تنها راه حل آن اين است كه بگوييم هه اديان درست و بر حق هستند؟ و نيز اگر بخواهيم جلوى جهنمى شدن انسان هاى بى شمارى كه هيچ گناهى ندارند و صرفاً به خاطر برخى مسائل اجتماعى و نظاير آن نتوانستهاند راه حق را ـ كه به نظر ما اسلام است ـ بشناسند، بگيريم، آيا تنها راه آن اين است كه بگوييم بت پرستى هندويان و سه خدايى و تثليت مسيحيان و توحيد و يكتا پرستى مسلمانان، همه درست و بر حق اند؟ آيا راه ديگرى وجود ندارد؟
ارزيابى انگيزه روانى طرح انديشه پلوراليسم
در پاسخ بايد بگوييم: اما نسبت به جهنمى بودن همه افرادى كه دينى غير از اسلام شيعى دوازده امامى را پذيرفته اند، بايد بگوييم اين مطلب صحت نداشته و اسلام چنين چيزى نمىگويد. درست است كه ما مىگوييم مذهب حق يكى است، اما كسانى را كه مىگوييم اهل جهنّم و عذابند افرادى هستند كه «اهل عناد» باشند؛ يعنى با آن كه حق برايشان روشن است ولى به خاطر دشمنى و ساير اغراض باطل، آن را نمىپذيرند. اگر كسى به هر دليلى نتوانست حق را بشناسد، حكم او با كسى كه حق را شناخته و نپذيرفته، تفاوت دارد. ريشه اين مسأله به بحث مستضعف فكرى و جاهل قاصر و جاهل مقصر،كه يك بحث فقهى، كلامى است، باز مىگردد، توضيح اين كه:
مستضعف، گاهى به افرادى اطلاق مىشود كه از نظر اجتماعى تحت سلطه