«خدا هست يا نيست؟» نظير مسأله «دو ضرب در دو» است كه فقط و فقط يك گزينه صحيح در مقابل آن وجود دارد.
تمسك پلوراليست ها به دليلى ديگر
اين جا است كه طرفداران پلوراليسم دينى براى اثبات مدعاى خود دست به دامان بيان ديگرى شده و مىگويند: امور بشرى به دو دسته تقسيم مىشوند: پارهاى از امور، واقعى و حقيقىاند و پارهاى از امور اعتبارى و قراردادى، امور واقعى و حقيقى همان هايى هستند كه شما مىگوييد يك جوابى اند؛ و اينها چيزهايى هستند كه با حسّ و تجربه قابل اثبات و اداراكند. اما امور اعتبارى و قراردادى، همان طور كه از اسمشان پيداست، حقيقت و واقعيتى وراى قرارداد و ذوق و سليقه انسان ها ندارند و به همين دليل به تبع اختلاف قرارداد و ذوق و سليقه افراد و جوامع تغيير مىكنند؛ بر خلاف امور واقعى كه مثلاً مساحت يك اتاق خاص تابع ذوق و سليقه و قرارداد نيست بلكه واقعاً و حقيقتاً مساحت آن اتاق به اندازه همان موزاييك هايى است كه كف آن را فرش كرده است. در امور اعتبارى و قراردادى اصولا به كار بردن تعابيرى همچون: بهترى و بدترى، خوبى و بدى، درستى و نادرستى و نظاير آنها، موردى ندارد و ا گر هم بخواهيم اين گونه تعابير را بكار ببريم بايد بگوييم همه آنها خوب و درست و ممتازند و بد و نادرست و غير ممتاز در بين آنها وجود ندارد. اگر يك نفر رنگ صورتى را مىپسندد و ديگرى رنگ سبز را، هيچ كدام نمىتواند ديگرى را تخطئه كند و اوصافى نظير «بد»، «نادرست» و «باطل» را در توصيف سليقه او به كار برد؛ بلكه بايد گفت هم رنگ صورتى خوب و زيباست و هم رنگ سبز، خلاصه اين كه مسائل و امور اعتبارى، يك جوابى نيستند و مىتوانند بيش از يك پاسخ داشته باشند.