نمى دهيم. اين قانون براى آنها دافعه داشت و باعث مىشد از اسلام فاصله بگيرند و حتى به جنگ با خليفه مسلمين برخيزند.
يا مثلاً اسلام دستور جنگ و جهاد مىدهد. طبيعى است كه در جنگ نان و حلوا خير نمىكنند و احتمال كشته شدن، اسير شدن، كور شدن، از دست دادن دست و پا و هزاران خطر ديگر وجود دارد و بسيارى از افراد حاضر به پذيرش اين خطرها نيستند و در برابر فرمان جنگ و حضور در جبهه، مقاومت مىكنند. البته بسيجيانى نيز هستند كه براى حضور در جبهه سر از پا نمىشناسند و عاشقانه به استقبال همه اين خطرها مىروند، ولى به هر حال نمىتوان انكار كرد كه اين حكم براى اكثريت مردم كه خود را اين گونه نساخته اند، جاذبهاى ندارد و به هر بهانهاى از زير آن شانه خالى كرده و فرار مىكنند.
بنابراين، پاسخ اين سؤال كه آيا احكام و قوانين اسلام جاذبه دارد يا دافعه، اين است كه براى نوع انسان ها و انسان هاى متعارف، برخى از دستورات اسلام جاذبه و برخى نيز دافعه دارد.
دستور اسلام نسبت به جاذبه و دافعه در رفتار
و اما اين مسأله كه رفتار مسلمانان نسبت به يكديگر و نيز نسبت به غير مسلمانان چگونه بايد باشد، پاسخش اين است كه بناى اسلام بر ايجاد جاذبه است. اسلام مىخواهد افراد و جامعه را به كمال و سعادت برساند، بنابراين رفتار جامعه اسلامى بايد به گونهاى باشد كه ديگرانى كه خارج از اين جامعه هستند، به آن تمايل پيدا كرده و جذب آن بشوند تا بتوان اسلام را براى آنها تبيين نموده و هدايتشان كرد. اگر مردم از جامعه اسلامى و مركز اسلام فاصله بگيرند، نمىتوان اسلام را براى آنان تبليغ كرد و در نتيجه هدايت نمىشوند.